دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
راه کربلا

بگیر تو دستت سر و سامونمو

ر‌ها نکن حال پریشونمو

فدات بشم، فقط یه بار نگام کن

منم وسط می‌‌‌ذارم این جونمو

 

لحظۀ دیدار پسر

بر پا بشود محشر کبری شب جمعه

آید ز حرم نالۀ زهرا شب جمعه

 

یک هفته نگه داشته غم‌های دلش را

تا لحظۀ دیدار پسر، تا شب جمعه

 

آیینۀ شکسته

راضی به هر قضای خدا می‌روی علی

چون نوح سمت موج بلا می‌روی علی

 

دارم به فتح خیبر تو فکر می‌کنم

با دست‌های بسته کجا می‌روی علی؟

 

آتشفشان پنهان

شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان

 نمی‌‌یابم تو را‌ ای در جهان مانند جان پنهان

 

فرشته مست دنبال صدایش راه می‌افتد

کسی که می‌برد نام تو را زیر زبان پنهان

 

علت خلقت

آدم است او یا ملک؟ ماهیّتش معلوم نیست

گرچه مخلوق است، نوع خلقتش معلوم نیست

 

حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر

آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست

 

روح زخمی

همین که روح زخمی‌ات، سبک شد از لباس‌ها

زدند روی دستشان، مکاشفه شناس‌ها

 

چه سایه‌های مبهمی نشسته زیر پلک تو

چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاس‌ها

 

مشهدی دیگر

تا که ذهنم از مدینه مشهدی دیگر بسازد

بهتر است این شهر را از هرکجا بهتر بسازد

 

مثل فتح مکه درتغییر این بار مدینه

طرح را احمد بیارد، شهر را حیدر بسازد

 

از حسن دارالکَرَم، محراب را با نام سجاد

بین صحن باقر و صادق دو تا منبر بسازد

حبّ تو

عشق تو دیوانه کرده عاشق دلداده را بی اثر کرده شرابت مستی هر باده را

 

نوکرت هرکس که باشد، بهترین عبد خداست حبّ تو تا عرش اعلی می‌‌برد افتاده را

گریه کنیم

در سایۀ پر‌‌های علم گریه کنیم با شورش شعر محتشم گریه کنیم

ای کاش شب جمعه، کنار گودال با مادر صاحب حرم گریه کنیم

 

قلب مکدر

 

هر چند که زخم سینه از در دارد هم قلب پر از خون و مکدر دارد

هر هفته می‌آید به حرم تا گویند این کشتۀ سر بریده مادر دارد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×