دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بی‌بدیل

اگر لب‌تشنه اما بی‌بدیل است

زلال عشق را تنها دلیل است

 

شفاعت را به دستش می‌سپارند

که او از جانب زهرا وکیل است

گفتن ندارد

گفتن ندارد

کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد

 

نامرد مردم

حق علی و فاطمه خوردن ندارد

معنا

روزی که دل به مهر تو معنا گرفته است

یک قطره عشق داده و دریا گرفته است

 

در بین واژه‌های لغت‌نامۀ خدا

نامم کنار نام تو معنا گرفته است

کلید چاه‌ها را حضرت سجاد پیدا کرد

علی زهرای خود را بعد از آن فریاد پیدا کرد

بماند اینکه چادر را حسن در باد پیدا کرد

 

به غیر از در که در هم خورد شد، شرقی و غربی شد

زمان، خم شد شبیه فاطمه، ابعاد پیدا کرد

 

فرزند زهرا

رضایت دیده از لبخند زهرا

ندیده مادری مانند زهرا

 

بیا از این به بعد او را بخوانیم:

گل امّ البنین، فرزند زهرا

نگاه آبی

تماشا می‌کنم زیبایی‌ات را

نگاه آبی و دریایی‌ات را

 

برای خاطرت زهرا پسندید

کنار علقمه سقّایی‌ات را

لهجۀ بارانی‌

عطش خون از لب قرآنی‌ات خورد

که آب از لهجۀ بارانی‌ات خورد

 

دل زهرا و زینب را شکسته

همان سنگی که بر پیشانی‌ات خورد

شمیم یاس

دلش لبریز از احساس باشد

لبالب از شمیم یاس باشد

 

ادا کن حق زهرا را که عبّاس

به مهر مادرش حسّاس باشد

دو تا دست

نثار مقدم مولا، دو تا دست

زمین افتاده از سقّا، دو تا دست

 

چه خواهد آورد در صبح محشر

به روی دست خود زهرا: دو تا دست

بی اختیار فاطمه جان گریه می‌کنم

ناگفتنی است درد دل مرتضای تو

در خانه‌ام ببین که چه خالی است جای تو

 

هر شب به جای آب و غذا غصه می‌خورم

یادش به خیر بر سر سفره غذای تو

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×