دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تو دوم نسخه شاه غدیری

دو چشمت چشمه آب حیات است

دو دستت سفره‌دار کائنات است

 

اگرچه آسمان این‌قدر بالاست

ولی باید بگویم خاک پات است

دومین مرتضی

 

ظرف خالی، دوباره پر شده است

آسمان از ستاره پر شده است

 

هر دو چشم ستاره بارانم

از شعف، از نظاره پر شده است

 

سلوک عاشقی

 

زرق و برق سفرۀ شاهانه می‌خواهم چه کار؟

اشک چشمم هست، آب و دانه می‌خواهم چه کار؟

 

اولین شرط سلوک عاشقی، آوارگی ست

از ازل دربه درم، کاشانه می‌خواهم چه کار؟

 

ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد

 

خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت

تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت

 

به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد

گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت

 

ماه پر آفتاب

 

دلی دارم و خانۀ بوتراب است

سری دارم و خاک عالیجناب است

 

عوض کرده روز و شبم جای خود را

که ماهی دمیده پر از آفتاب است

 

سیب نوبر

 

از ملائک پر شده دور و بر ام البنین

بهر دیدار تو‌ای تاج سر ام البنین

 

آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت

شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین

 

حیف عباس، که توصیف به ظاهر بشود

 

محضر آب، دم از پاکی دریا نزنید

محضر خاک، دم از وسعت صحرا نزنید

 

تا زمانی که ندادید ضرر پای نگار

لاف بیهودۀ عاشق شدن اینجا نزنید

 

عشق گاهی نوازش قو‌‌هاست

عشق گاهی میان شب بو‌‌هاست

گاه در سینۀ پرستو‌‌هاست

 

عشق گاهی کنار برکۀ آب

عشق گاهی نوازش قو‌‌هاست

 

شهر علی نشناخت بانوی خودش را

بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم

از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم

 

طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد

از لاله‌های پرپرم چیزی نگویم

 

خدا کند برسم کربلا، شب جمعه

هوا هوای حسینیه‌ها، شب جمعه

رسیده این دل من تا خدا، شب جمعه

 

شب زیارت مخصوص سیدالشهدا

شب زیارت ارباب ما، شب جمعه

 

در انتهای درس، سلامش حسین بود

پیچید تا که نسخۀ ما را به جام عشق

ما را که برد جاذبۀ مستدام عشق

گفتیم یا علی و علی شد قوام عشق

یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق

 

پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده

سحر مکه صفای دگری پیدا کرد

ناله سوخته دل‌ها، اثری پیدا کرد

 

کعبه می‌خواست که دل را ز بتان پاک کند

دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×