دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
در انتهای درس، سلامش حسین بود

پیچید تا که نسخۀ ما را به جام عشق

ما را که برد جاذبۀ مستدام عشق

گفتیم یا علی و علی شد قوام عشق

یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق

 

دل زخمی

از دل شب زدۀ مکه سحر می‌آید

عاقبت عمر شب شهر به سر می‌آید

 

بال جبریل روی خاک زمین فرش شده

دارد از عرش خداوند خبر می‌آید

 

روضه بخوان از آفتاب بین گودال

هرکس گرفته غیر تو مأوای دیگر

خیری ندیده از گدایی‌های دیگر

 

من روزی‌ام را از تو بی منت گرفتم

منت فراوان است در هرجای دیگر

 

یک نیستان ناله

جلوۀ جنت ‏به چشم خاکیان دارد بقیع

یا صفاى خلوت افلاکیان دارد بقیع

 

گر حصار کعبه را جبریل دربانى کند

صد چو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع

 

کربلا در دلش تداعی شد

بی عبا بود و نیمه جان می‌رفت

 کودک او دوان دوان می‌رفت

 

کربلا در دلش تداعی شد

 گویی امروز ساربان می‌رفت

 

روزگار پروانه

مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی

که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی

 

جواب هر چه که باشد، نوازش است مرا

خدا کند بنوازد مرا ولو به لنی

 

صحن بقیع است، کربلای مدینه

باز گرفته دلم برای مدینه

باز نشسته دلم به پای مدینه

 

شکر خدا عاشق دیار حبیبم

شکر خدا که شدم گدای مدینه

 

حسین گفتن تو عرش را تکان داده

هر آنکه از سوی تو انتخاب خواهد شد

به ذره بودن خود آفتاب خواهد شد

میان طایفه مرجع حساب خواهد شد

فقیر دست تو عالی جناب خواهد شد

 

تکرار شد مصیبت پروانه باز هم

آقاى بى کسى که غم ارثیه داشته

انسى به داغ مادر انسیه داشته

کنج ‌اتاق خویش حسینیه داشته

با اهل خانه مجلس مرثیه داشته

 

باور کنیم حرمت تو مستدام بود؟

دارم برای رنگ تنت گریه می‌کنم

پای نفس نفس زدنت گریه می‌کنم

 

باور کنیم حرمت تو مستدام بود؟

یا بردن تو بردن با احترام بود؟

 

بانی ترویج عاشورا تویی

از حدیث لوح می‌آید مقامات اینچنین

که ندارد هیچ کس جز تو کرامات اینچنین

مانده درتوصیف یک شأن تو ابیات اینچنین

سال‌ها محکوم عشق توست، نیات اینچنین

 

ذکر لبش ای وای، ای وای عمه جان است

حتی در آن لحظه که جسمش نیمه جان است

آقا به فکر ساعت و وقت اذان است

 

او سنگ ما را نیمه شب بر سینه می‌زد

آقای ما از بس که خوب و مهربان است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×