دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آن پای نجس را بردار

ای شمر لعین، زیر پایت ماه است

ریحانۀ حضرت رسول الله است

 

از سینه‌اش آن پای نجس را بردار

این پرچم لااله الاالله است

نفرین به «شمر» و «ابن زیاد» درون من

تو زنده‌ای، برای خودم گریه می‌کنم

در مجلس عزای خودم گریه می‌کنم

 

پیچیده بانگ سرخ و رسای تو در زمین

بر مرگ بی صدای خودم گریه می‌کنم

کوتاه سروده
روزگار بد

نه سلامی

نه امضایی

نه عکسی

 

قرآن ناطق

بگـذار گـریـه، درد دلـم را  دوا کـنـد        چشمـم نـظـر  بـه قـافـلـۀ کـربـلا  کـنـد 

 

مـــاه مـحــــرم آمــده   تــا آفـتـاب هــــم         هــر بـامـــداد،  دیـده بـه انـدوه  وا کـنـد

شمر تعزیه

غرق خون وقت صحنۀ آخر بین گودال داشت جان می‌داد با نفس‌های گرم و بی رمقش دل حضار را تکان می‌داد

موج نی

دشت، تشنه، خیمه، تشنه، قمقمه، تشنه

از عرق‌ریز خجالت، علقمه، تشنه

 

آن طرف خار و خسی تا خرخره سیراب

این طرف گل‌های باغ فاطمه (س)، تشنه

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×