دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
جان‌ها فدای آستان عمه جانت

صالح‌ترین عبد خدا، موسی بن جعفر

حق است هرکس هست با موسی بن جعفر

ما بنده و آقای ما موسی بن جعفر

محتاج‌ها گویند یا موسی بن جعفر

 

خنجر و حنجر

تنت وقتی که در تشییع با در ربط پیدا کرد

مسیر روضه از اول به مادر ربط پیدا کرد

 

تو را برروی تخته پاره‌ای تشییع کردند و

به نوعی روضه با تابوت کوثر ربط پیدا کرد

 

عقیق شکسته

با ناله‌اش آرامش زندان شکسته

حتّی سکوت مرد زندان‌بان شکسته

 

بشکن نمازت را مسافر، وقت تنگ‌ست

وقتی ستون خیمۀ ایمان شکسته

 

ایران امام زاده سرای تبار اوست

آنجا که عاشقی است همیشه فضای ماست

در مرغزار دربه دری ردپای ماست

 

وقتی که نان سفرۀ ما از محبت است

صدها هزار حاتم طائی گدای ماست

 

دین و طریقت همه انبیا علی است

ای مدعی بدان تو که این ادعای ماست

وقت قنوت آخرت خون گریه می‌کردند

هفت آسمان در دست‌های مهربانت بود هرچند عمری سقف زندان آسمانت بود تسبیحی از ماه و ستاره بین دستانت خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود تصویر تو در قاب زندان باز می‌تابید یا نور یا قدوس وقتی بر زبانت بود  

شمع چشم تو رو به خاموشی است

چشمهایت اگر چه طوفانی

قلبت اما صبور و آرام است

شوق پرواز در دلت جاری است

شب اندوه رو به اتمام است

بین کویر، حضرت باران چه می‌کشید

در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم

ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم

 

فیضش به گوشه گوشۀ ایران رسیده است

یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم

 

هستی ماست نوکری اهل بیت او

ما خانه زاد زینب موسی بن جعفریم

 

کربلا کشتی آزادی

حزن سنگین صفر یک لحظه خنثی می‌شود

با قدم‌های نگارم قد غم تا می‌شود

 

قد غم‌ها تا شد و تا سرزمین کاظمین

مرغ دل پرواز کرد و عشق پیدا می‌شود

اشکم به درد بزم عزای حسین خورد

 

ای دستگیر خلق خدا دست‌هایتان

زیباترین جواب دعا دست‌هایتان

 

گفتم در این مسیر گدایی‌تان کنم

شاید رسد به دست گدا دست‌هایتان

به یاد بی کفن کربلا

کسی بدون دلیل از صدا نمی‌افتد

لب کلیم ز سوز دعا نمی‌افتد

 

کریم در غل و زنجیر هم کریم بُود

به دست بسته شده، از عطا نمی‌افتد

 

اگرچه خاک نشسته به روی لب‌هایت

عقیق، پا بخورد از بها نمی‌افتد

مانند ماه علقمه باب الحوائجی

هر شاعری است در تب تضمین چشم تو

از بس سرودنی است مضامین چشم تو

 

چشم جهان به مقدمت ای عشق روشن است

از اولین دقایق تکوین چشم تو

 

ما را اسیر صبح نگاه تو کرده است

آقا کرشمه‌های نخستین چشم تو

ناخدای کشتی دین

ای با‌خبر ز درد نهانت خدای تو

نَبوَد سزای، گوشۀ تبعید جای تو

 

این سجده‌گاه، عاقبتش قتلگاه شد

زندان بهشت و چاه بلا کربلای تو

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×