دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نور فاطمی

آسمان در طلوع یک خورشید

می‌کند روزهای خود تمدید

 

این چه نوری است در افق پیدا

این چه نوری است؟ نورعشق و امید

ام‌المصائب

در برزخ کبود هجوم شراره‌ها  

در پایکوب اسب بر آن پاره پاره‌ها

خورشید صبر، از افق خیمه می‌دود  

تا کهکشان سرخ عروج ستاره‌ها

 

مهر دل آرا

عاشق روی توام، رخصت دیدارم بخش

کشتۀ عشق توام، لطفی و احیایم کن

ای حسین!‌ای پسر فاطمه! دریاب مرا

التفاتی کن و، سرشار تمنایم کن

تاج سر

 

در چرخ وجود، محور خورشید است

خاک قدمش تاج سر خورشید است

 

باید که فروغ چشم زهرا باشد

در خانه‌ی ماه، دختر خورشید است

شمیم کوثر

 

در علم و فضیلت و ادب، دریایی

در عصمت و صبر و حلم بی‌همتایی

 

سجّاده‌ی تو شمیم کوثر دارد

تو آینه‌ی حقیقی زهرایی

 

 

هم سنگر زینب

 

ای زینب دوّم محمّد!

زهرای دگر به بیت احمد

 

چون خواهر خویش، هست زهرا

قرآن علی به دست زهرا

همدم رباب

 

نام بلند خویش به دنیا گذاشتی

با داغ خود غمی روی دل­ها گذاشتی

 

بعد از حسین، قلب پریشان خویش را

در کربلای خون خدا جا گذاشتی

 

قربانگه عشق

ای که بر سینه‌ی خود، آتش ماتم داری!

به دل از داغ برادر، دو جهان غم داری

 

دخت مولایی و غم نامه‌ی زهراست تو را

نسبت از سلسله‌ی حضرت خاتم داری

 

نمایندۀ زهرا

 

زینب که نماینده بُوَد زهرا را

 بگْرفته به دست، رشته‌ی دل‌ها را

 

از صبر خدایى است که با آن همه غم

 شیرازه کند کتاب عاشورا را

 

دست

 

ای دست! کجا دل ز خدا قطع شود؟

هر چند که بند بند ما قطع شود

 

وقتی که شکست دست زهرای بتول

شاید که تمام دست‌ها قطع شود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×