دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
همچنان فاطمه بانوی عباداتی تو

 

آنکه نام از طرف خالق اعظم دارد مدح و تمجید ز پیغمبر اکرم دارد

 

کیست جز حضرت زینب که سرا پرده او حاجبی پاک، چنان حضرت مریم دارد

گلریز

 

فکر بِکرم چو زِ هَر دایره پرهیز کند روی‌گردان نظر از هر غم ناچیز کند

 

گوش دل راز مگو بشنود از پردۀ غیب تا چه مقدار کسی گوش دلی تیز کند

سترون

از هولِ شنیده‌های خود لرزیدیم

دیدی تو هر آنچه را که ما ... نشنیدیم!

 

ما ابرِ سترونیم و در سوگِ حسین

تنها دو سه روز بی‌صدا باریدیم

توصیۀ پرستاری از حضرت زین العابدین (ع) به حضرت زینب (س)

باز دل را نوبت بیماری­ است                                    

ای پرستاران زمان یاری ا­ست

 

جستجویی از گرفتاران کنید                                  

پرسشی از حال بیماران کنید

گفتگوی امام حسین (ع) با حضرت زینب (س)

پس ز جان بر خواهر استقبال کرد                                       

تا رخش بوسد، الف را دال کرد

 

همچو جان خود در آغوشش کشید                           

این سخن آهسته بر گوشش کشید:

به میدان رفتن امام حسین (ع)

خواهرش بر سینه و بر سرزنان                                

رفت تا گیرد برادر را عنان

 

سیل اشکش بست برشه، راه را                               

دود آهش کرد حیران، شاه را

یک چشم نه ... دریاچۀ خون

بر جاده بهتش برده چشمی، در انتظار قهرمانش

با ابرها پیوند خورده، باریده روی داستانش

 

یک چشم نه ... جریان کارون، یک چشم نه .. دریاچۀ خون

بر ساحلش لیلای مجنون، با کشتیِ بی بادبانش

ابر بهار

در پنجۀ داغ، قد کمانی شده است

نامی که به صبر، جاودانی شده است

 

چشمش که به آب می‌خورد، می‌بارد

چون ابر بهار ناگهانی شده است

گلوی برادر

ای داده ز دست، یاور خود را

وز دست نداده باور خود را

 

ای برده به ساحل یقین از موج

کشتیِّ به خون شناور خود را

گلاب حسرت!

مدینه! کاروانی سوی تو، با شیون آوردم

ره آوردم بود اشکی، که دامن دامن آوردم

 

مدینه! در به رویم وا مکن چون یک جهان ماتم

نیاورد ارمغان با خود کسی، تنها من آوردم

بند هجدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)

مفتاح غزل‌های به بن‌بست رسیده!

این شعر، مرا باز به سمت تو کشیده

 

زینب چه دلی داشت که با آن لب عطشان

از کوفه به دنبال تو تا شام دویده

سرو قدا، همچو کمان می‌روی

شیرزن قافلۀ اهل بیت

عالمه‌ی عاقلۀ اهل بیت

 

خیز و بیاشوب شب شهر را

پر ز علی کن نفس دهر را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×