دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خطبۀ اشک برای شهدا سهم تو شد

بعد از آن واقعۀ سرخ، بلا سهم تو شد

پیکر سوختۀ کرب و بلا سهم تو شد

 

بعد از آن واقعه هفتاد و دو آیینه شکست

ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد

عشق با زینب تجلّی یافته

با حدیث عشق غوغا می‌کنم

عشق را باعشق معنا می‌کنم

 

صحبت از عشق است و نام زینب است

عشق معنای تمام زینب است

 

کیست زینب جز خدای عاشقی

صاحب صوت رسای عاشقی

هلهله‌های زخمی

بین خون و خاک، قرآن کریم افتاده است

آتشی در جای ­جای این حریم افتاده است

 

هر چه مروارید خونین بوده در دریای درد

پای پلک خیس طفلان یتیم افتاده است

 

از لب هر بامِ رسوایی مسیر سنگ‌ها

سمت بال زخم‌دار یاکریم افتاده است

کوتاه سروده
سر سجاده

پس از مادر چه تنها بود زینب

امید قلب بابا بود زینب

 

به سر می‌کرد وقتی چادرش را

سر سجاده، زهرا بود زینب

کوتاه سروده
زن اما مرد

می‌توان مانند کوهی درد بود

شام با یک قافله شبگرد بود

 

می‌توان چون شیر دشت کربلا

نام زینب داشت، اما مرد بود

صحنه را عباس اگر می‌دید، بی‌شک مُرده بود

از تماس تازیانه هر تنی آزرده بود

صحنه را عباس اگر می‌دید بی‌شک مُرده بود

 

تا غروب روز عاشورا خدا خود شاهد است

عمۀ سادات را کوچک کسی نشمرده بود

خطبۀ حضرت زینب (س) خطاب به مردم کوفه
پاسدار پرچم الله‌اکبر کشته‌اید

خاکتان بر سر که فرزند پیمبر کشته‌اید

نور چشم حضرت زهرا و حیدر کشته‌اید

 

شخص ایمان، روح قرآن، سرور آزادگان

خامس آل عبا، محبوب داور کشته‌اید

زبان حال حضرت زینب (س) در شام
بانوی کربلا

به شام رفتم و اندوه بیکران دیدم

مظاهر ستم و کفر را عیان دیدم

 

به هر کجا که شدم ظلم بود و استبداد

به هر کجا که شدم جهل بی‌کران دیدم

گل نی

زانسوی کسی به شوقِ ری می‌آید

این سوی جنون از رگ و پی می‌آید

 

با دیدنِ خنجر دلِ زینب لرزید

از حادثه بویِ گُلِ نی می‌آید

زبان حال حضرت زینب (س)
داغ عطش

بانگ ترتیلی که روی نیزه‌ها پیچیده است بند بند مصحفی در بوریا پیچیده است از حرم داغ عطش چون خیمۀ ابری کبود دود آه تشنگان را تا کجا پیچیده است؟  

قهرمان صبر

آفتاب آسمان مجد و رحمت زینب است

حامی توحید و قرآن و ولایت زینب است

 

درّ دریای فضیلت، عنصر شرم و عفاف

قهرمان عرصۀ صبر و شهامت زینب است

اضافه کن تو به نهج البلاغه خطبۀ عشق

بخوان برای خدا خطبه‌ات شنیدنی است و این حماسه به دست تو آفریدنی است بتاب بر شب این شهر یخ زده خورشید بگو که ماه تو بر نیزه نیز دیدنی است  

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×