دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
طبیب دل بیمار

حال ما بی تو شبیه است به باران ‌بودن

می‌خورد از جهتی هم به بیابان ‌بودن

 

مثل باران ز غم یار فقط باریدن

چون بیابان نفس افتاده و بی‌جان ‌بودن

 

هوای محرم

این شهر را هوای محرم گرفته است

حال و هوای قلب مرا غم گرفته است

 

قبل از دهه برای عزای تو مادرم

اسپند و چایی و رطب بم گرفته است

 

بوی عطش

باز هم کوچه و بازار، پر از غم شده است

بر سر و سینه بکوبید، محرّم شده است

 

هر طرف می‌‌نگرم بوی عطش می‌آید

غیرت آب از آنسوی عطش می‌آید

 

شرمنده‌ام نمرده‌ام از رنج روضه‌ها

آه دلم به آینه زنگار می‌‌زند

پیراهن وصال، تنش زار می‌‌زند

 

عمرم، جوانی‌ام، همه خرج گناه شد

این گریه‌ها زیان مرا جار می‌‌زند

 

صاحب غم‌ها

آمد محرم، صاحب غم‌ها کجایی؟

ای داغدار اشک و ماتم‌ها کجایی؟

ای خسته از انبوه آدم‌ها کجایی؟

اصلا بگو آقا محرم‌ها کجایی؟

 

دریاب مرا در غم سالار شهیدان

ای واسط فیض دو سرا! آجرک‌الله

وی حجّت حق، صاحب عزا! آجرک‌الله

 

با نالۀ زهراست عجین سوز صدایت

هم‌نالۀ امّ‌النّجبا! آجرک‌الله

 

نوکری نوکرت را دوست می‌‌دارم حسین

من گدایی درت را دوست می‌‌دارم حسین

سائلان محضرت را دوست می‌‌دارم حسین

 

دست‌بوس نوکرت‌بودن برای من بس است

نوکری نوکرت را دوست می‌‌دارم حسین

 

شبنم مرثیه

همین که جذبۀ چشم حسین دام گذاشت

مرا کشید به سمتش، «غلام» نام گذاشت

 

همین که شبنم مرثیه روی گونه نشست

به چشم‌های ترم دستی احترام گذاشت

 

پادشاه و گدا

همین که در محرم تو روضه ‌خوانده می‌‌شود

دل همه به کربلای تو کشانده می‌‌شود

 

فقط به مجلس حسین می‌‌شود به چشم دید

که پادشاه، پهلوی گدا نشانده می‌‌شود

 

آبروداری

چشم اگر امسال را هم آبروداری کند

گریه می‌‌خواهد مرا از هرچه خود، عاری کند

 

هرکسی اینجا هنر کرده است، با اشک آمده است

کاش پلک از این هنرها پرده‌برداری کند

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×