دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ز کرب و بلاست عطر و بویی که داریم

به دریا رود آب جویی که داریم

به می ‌‌می‌رسد این سبویی که داریم

 

میسّر نگردد به بال «وبالی»

هوای پریدن به کویی که داریم

 

دریاب مرا در غم سالار شهیدان

ای واسط فیض دو سرا! آجرک‌الله

وی حجّت حق، صاحب عزا! آجرک‌الله

 

با نالۀ زهراست عجین سوز صدایت

هم‌نالۀ امّ‌النّجبا! آجرک‌الله

 

کوچه‌گرد غریب

اینجا رسیده‌ام که مرا مبتلا کنی

بر حال و روز نائب خود چشم وا کنی

 

ای دلبر غریب، مبادا که لحظه‌ای

بر وعده‌های کوفی‌شان اعتنا کنی

 

یک کاروان دل

یک کاروان دل، همره دلبر رسیده

زینب بیا که منزل آخر رسیده

 

یاران فرود آئید، این وادی طور است

وعده ز سوی حضرت داور رسیده

 

تأخیر

ای وعدۀ خدا ز چه تأخیر کرده‌ای؟

دیگر برای آمدنت دیر کرده‌ای

 

در اشتیاق پیرهنت سالیان سال

یعقوب چشم‌های مرا پیر کرده‌ای

نگاه کن

حالا که آمدی جگرم را نگاه کن

ته مانده‌های بال و پرم را نگاه کن

 

پیش از سلام کردن و احوال‌پرسی‌ام

قاب سیاه چشم ترم را نگاه کن

دلشوره

اینجا که آمدیم غم و غصّه پا گرفت

دلشوره‌ای عجیب، وجود مرا گرفت

 

حسّ غم جدایی این دشت لاله خیز

بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت

ذاتاً

هر که مرا به روضۀ تو راه داده است

تاج محبت تو به فرقم نهاده است

 

از ابتدای خلقت حق در دو چشم ما

تصویری از عزای محرم فتاده است

جمعه به جمعه

پنهان ز دیده‌هایی و پیدا نمی‌شوی

ای آخرین بهار! شکوفا نمی‌شوی؟

 

دل‌های ما سراچۀ هر چیز غیر توست

بیهوده نیست در دل ما جا نمی‌شوی

فیض دعا

مباد لحظه‌ای از یادتان جدا باشم

خدا کند همۀ عمر با شما باشم

 

مرا رها مکن از آستانه‌ات آقا

رضا مشو که ز درگاهِ تو جدا باشم

داریم یقین روزیِ او کرب و بلا شد

دیدی رمضان رفته و پر باز نکردم

تا خیمه گهِ سبز تو پرواز نکردم

 

ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم

من پُست غلامیِ تو احراز نکردم

 

ساقی بده جامی که تو را درک نکردم

شاید که دگر میکده را درک نکردم

 

آبِ رو

عشق تو را حسین به عالم نمی‌دهیم

در دست غیر حلقه‌ی خاتم نمی‌دهیم

 

زلف من از ازل به تو پیوند خورده است

این وصل را به گیسوی پر خم نمی‌دهیم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×