دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
از دست نوکرهات مرهم را نگیری

یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری

سینه‌زنی و شور و ماتم را نگیری

 

خیلی میان روضه‌هایت سود کردیم

یک موقع از ما روضه و غم را نگیری

 

وا غریبا ز تو و جامه‌دریدن با من

دست خالی ز من و تار عبایش با تو

مژه‌ای از من و خاک کف پایش با تو

 

زحمت روضه‌مان هم که فقط با زهراست

قندش از مادر تو، مزۀ چایش با تو

 

آب از خودش خجل است

از ازل عشق، در دلم بوده

سایۀ بر سرم، علم بوده

خانۀ اولم حرم بوده

 

غم تو در دل ما کربلا به پا کرده

دوباره آمده‌ام، پس کسی صدا کرده

میان این همه مردم مرا سوا کرده

 

دعای خیر کسی پشت سینه‌زن‌ها هست

چقدر فاطمه در حق ما دعا کرده

 

حال پریشان

دارم امشب از گناهانم خجالت می‌‌کشم

از گناهان فراوانم خجالت می‌‌کشم

 

سر به زیر انداختم، از روی تو شرمنده‌ام

باز هم سر در گریبانم، خجالت می‌‌کشم

 

رنگ ماتم

باید به محله رنگ ماتم بزنم

بر سر در خانه، چوب پرچم بزنم

 

ایام غم و سیاه‌پوشان شماست

بگذار سیاهی محرم بزنم

 

پرچمی بر عرش

روز اول با همان خاکی که قنبر ساختند

از من و تو، سمت باب القبله نوکر ساختند

 

پرچمی بر عرش کوبیدند: اینجا روضه است

دستۀ سینه زنی پشت پیمبر ساختند

 

کربلای روضه

می‌خرم برجان خود درد و بلای روضه را

می‌کشم برصورتم دست شفای روضه را

 

پیش تو آخر سیاهی روسپیدم می‌کند 

دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را

 

اشک ریز غروب گودالم

بوی اسپند کرده مدهوشم

دارم آقا سیاه می‌‌پوشم

 

اشک ریز غروب گودالم

از همین ابتدای چاووشم

 

بیا که تا نفسی هست، دم ز او بزنیم

 

چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟

دوباره یار سفر کرده از سفر برسد؟

 

چقدر دغدغه داری که روسفید شوی؟

به حد وسع برای فرج مفید شوی؟

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×