دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سفرۀ رنگین

مهرِ تو را هرکس ندارد دین ندارد

اصلا که گفته دشمنت نفرین ندارد

 

گیسوی پُرچینت مرا هم گیر انداخت

چینِ تو را مغرب زمین و چین ندارد

قطره‌های شور

هر کجا نام تو را بردیم کوه طور شد

آفت و شرّ و بلا فوراً از آنجا دور شد

 

جای لب‌های تو دیشب اشک هجران خوردم و

کام من شیرین با این قطره‌های شور شد

روضۀ اسب نجیب

یا داغدار روضۀ شیب الخضیبی‌ام

یا بی قرار غصۀ خد التریبی‌ام

 

در هر کجا به کار می‌آیم برای اشک

در وقت احتیاج مفاتیح جیبی‌ام

از دل زهرایی آقا خجالت می‌کشم

بی حیایی پیکر دین مرا فرسوده است

غفلت از صاحب زمان بر درد من افزوده است

 

از دل زهرایی آقا خجالت می‌کشم

آن قدر از معصیت کردن دلم آلوده است

گدایی کردن حاتم

آنچنان که بارش باران نم نم دیدنی است

چشم خیس گریه کن های شماهم دیدنی است

 

هم نزول حضرت جبریل سوی روضه‌ها

هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنی است

به تکیه آمده‌ام تا به عرش تکیه کنم

به سوی ما اگر از سویتان نگاهی هست

برای گریۀ مان حال روبراهی هست

 

تنت به ناز طبیبان نیازمند و مباد

تو گریه می‌کنی آنقدر که نگاهی هست

شوق زیارت

محرّم، اشک و روضه، شور و هیئت

هوای پر زدن، شوق زیارت

 

اگر تا کربلا رفتی دل من

مشو راضی به کمتر از شهادت

قبله‌گاه دل

الا ای قبله‌گاه دل کجایی؟

محرّم شد، نمی‌‌خواهی بیایی؟

 

بیا یک بار تا دورت بگردم

بیا که مردم از داغ جدایی

چای روضه، باطنا آب بقایم می‌‌شود

روزگاری می‌‌شود با گریه و غم زنده‌ام

من همین که مجلس روضه بیایم زنده‌ام

 

چند ماهی می‌‌شود چشم انتظارش بوده‌ام

با امید نوکری در محرم زنده‌ام

موسم روضه

گفتم از آب بگویم، لب من گفت حسین

رفتم از گل بسرایم، که چمن گفت حسین

 

چه شده؟ موسم روضه است، ببین از داغش

فاطمه باز زمین خورد، حسن گفت حسین

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×