دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
احوال اهل‌بیت (ع)

 

چون شام گشت، آل پیمبر، مقامشان

از چاشت‌گاه کوفه بتر گشت، شامشان

 

از دُرد دَرد و زهر غم و شربت فراق

کرد آن ‌چه داشت، ساقی دوران، به جامشان

تصدّق

 

باز، اسم کوفه آمد در میان و نامِ شام

آه آه از صبحِ کوفه! وای وای از شامِ شام!

 

روز اندر پیش چشمم، تیره‌تر آید ز شب

بشنَود گوشم اگر از خلق دوران، نامِ شام

درد بی‌شمار

 

ای فخر کائنات! گذر کن دمی به شام

ما را اسیر بین، تو ایا سیّد انام!

 

دانند شامیان ز جفا، خون ما حلال

بگذر به ما که گشته به ما زندگی، حرام

مصیبت ورود

 

چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام

از شهر شام، خاست عیان، رستخیز عام

 

ناکرده فرق، آل علی را ز مشرکان

افتاده اهل شهر، در اندیشه‌های خام

 

شهدا و اسرا

 

شامیان! خون به دل خون‌شده‌ی ما نکنید

این ‌قَدَر ظلم به ذرّیّه‌ی زهرا نکنید

 

بگذارید بگرییم به مظلومی خویش

به سرشک غم ما، خنده‌‌ی بی‌جا نکنید

صبح شام

 

روزی که اهل‌بیت رسالت، به شام شد

یک‌باره صبحِ شام، مبدّل به شام شد

 

ز‌آن بوم شوم، از پی نظّاره مرد و زن

آن یک به برزن آمد و این یک به بام شد

خورشید منکسف

در شام، چون‌ که آل علی را مقام شد

روز جهان، سیاه‌تر از تیره‌شام شد

 

شاهی که گنج سرّ خدا بود سینه‌اش

چون گنج در خرابه‌ی شامش، مقام شد

 

گنج معارف

 

چون شام، اهل‌بیت نبی را مقام شد

صبح امید زینب غم‌دیده، شام شد

 

گنج معارف ازلی بوده آن گروه

نبْوَد عجب خرابه‌ی‌‌شان گر مقام شد

شهر محنت

 

در ورود شام با شمر لعین

این چنین گفت «امّ‌کلثوم» حزین:

 

ما اسیران، عترت پیغمبریم

پرده ­پوشان حریم داوریم

چه لذّتی

 

به کوی دوست رسیدن مشقّتی دارد

بگو به آن که به جانان، ارادتی دارد

 

کسی که دید به راه وصال، زحمت بیش

به پیش دیده‌ی مولا مزیّتی دارد

میعادگاه عشق

سرسبزى بهشت ز بستان کربلاست

 میعادگاه عشق، بیابان کربلاست

 

گر بستر زمین شده از زیر کعبه پهن

 کون و مکان چو گوى به میدان کربلاست

 

در رحمت

 

 

شود آیا که ره کرببلا بگشایند؟

 در رحمت به رخ اهل ولا بگشایند؟

 

شود آیا که دگر قافله‌ها، طایفه‌ها

 بار در بادیه‌ی کرببلا بگشایند؟

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×