دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دوباره شور پیاده‌روی به سر دارم

 

دلم هوای حرم کرده حضرت ارباب

تو را به جان عزیزت بیا مرا دریاب

 

دوباره شور پیاده روی به سر دارم

شبانه سوی حرم، گریه، زمزمه، مهتاب

 

هوای کربلا

به دل شور و نوا دارم اباالفضل

دلی درد آشنا دارم اباالفضل

 

اگر چه تازه برگشتم ولی باز

«هوای کربلا دارم اباالفضل»

آسودۀ کربلا

آسودۀ کربلا به هر فعل که هست گر خاک شود، نمی‌شود قدرش پست برمی‌دارند و سبحه‌اش می‌سازند

 می‌گردانند از شرف دست به دست

 

کعبۀ حاجت روا

السلام ای ساکن محنت سرای کربلا السلام ای مستمند و مبتلای کربلا السلام ای بر تو خار کربلا تیغ جفا السلام ای کشتۀ تیغ جفای کربلا

 

مناجات

من با تو بال و پر گرفتم یا الهی

کِی دامن دیگر گرفتم یا الهی

 

ده مرتبه نام تو را با اشک بردم

قرآن به روی سر گرفتم یا الهی

 

آغوش تو باز است از بس مهربانی

امشب تو را در بر گرفتم یا الهی

بین الحرمین

دل را به حریم یار بردن عشق است با روضۀ عشق، غصه خوردن عشق است در یک شب جمعه با شما اهل ولا بین الحرمین، جان سپردن عشق است

ورود سیدالشهداء (ع) به مکه معظمه و حرکت مسلم به جانب کوفه

صاحب بیت حرم شد در حرم

تا بماند در حرم آن محترم

 

راز پنهان با خدای خویش داشت

دل ز جور خشم در تشویش داشت

ورود سید الشهدا (ع) به کربلا

شاهراه عاشقان بس خوش رهیست

وعده گاه عشق خوش منزل گهیست

 

چو نرسد عاشق به کوی یار خویش

محو گردد بر رخ دلدار خویش

با کاروان نیزه (بند دهم)

باران می‌ گرفته، به ساغر چه حاجت است؟

دیگر به آب زمزم و کوثر چه حاجت است؟

 

آوازۀ شفاعت ما، رستخیز شد

در ما قیامتی ست، به محشر چه حاجت است؟

 

بانوی آفتاب نشین

عشق خدا، حسین چو پا در رکاب داشت  

تا کربلا به کعبه رساند، شتاب داشت

عهدی که بست روز ازل با خدا، حسین  

در عهدنامه، نقشۀ آن انقلاب داشت

شب شام و خرابه و...

شبی که شب، عداوت به سحر داشت  

سحر، فردایی از خون جگر داشت

شبی که عشق، در شام غریبان  

غمی از حجم غربت، بیشتر داشت

 

برای علمدار کربلا

 

از دست تو آب، آبرو پیدا کرد  

مهتاب دل بهانه جو پیدا کرد

دست تو به آب خورد و خورشید فرات  

در دستت فرصت وضو پیدا کرد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×