دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غریبستان ویران

 

دل مهدی هنوز آزرده از ظلم پلیدان است

هنوز او سینه‌اش خون از غریبستانِ ویران است

 

هنوزش نیست جز اشکِ غم و اندوهِ ویرانی

به قلب نازنینش، محنت و رنج فراوان است

سفرۀ رنگین

مهرِ تو را هرکس ندارد دین ندارد

اصلا که گفته دشمنت نفرین ندارد

 

گیسوی پُرچینت مرا هم گیر انداخت

چینِ تو را مغرب زمین و چین ندارد

شبنم مقدس

این بیرق و سیاهی ماتم مقدس است

آب و هوای تکیه برایم مقدس است

 

اشک برای تو به خدا ارث مادری ست

این قطره‌های جاری شبنم مقدس است

شمع خرابه

دیدم به خواب شمع خرابه شدی پدر

گفتم: چگونه بی تو شبم را سحر بُوَد؟

گفتی: قرار آخر من با تو امشب است؛

بابا برای وصل تو، چشمم به در بُوَد

خرابه

بابا معجرم رو با خودت بیار

زَر و زیوَرم رو با خودت بیار

حالا که داری میای اگه میشه

داداش اصغرم رو با خودت بیار

غمخانۀ احمد

همرهان بار گشایید که مقصد اینجاست

به خدا قتلگه آل محمد اینجاست

 

کربلایی که شنیدید ز جدم، همه دم

خود گواه است، که غمخانۀ احمد اینجاست

 

شوق زیارت

محرّم، اشک و روضه، شور و هیئت

هوای پر زدن، شوق زیارت

 

اگر تا کربلا رفتی دل من

مشو راضی به کمتر از شهادت

دعوت از مولاست

هر که هست اهل ولا با ما بیاید کربلا

هر که میخواهد بلا با ما بیاید کربلا

 

هر که بیمار است و از هر در جوابش کرده‌اند

می‌دهد مولا شفا، با ما بیاید کربلا

 

کوفه هوایِ میهمانش را ندارد

در پیش تو از شرم، آبم کرد کوفه

من آبرو دارم، خرابم کرد کوفه

 

لبریز خون کردند رویم را، عزیزم

بردند اینجا آبرویم را عزیزم

زبان حال کبوتر کربلا با کبوترهای بقیع و مشهد

کبوترهای بقیع و حرم امام رضا!

کفترم، مثل شما پر می‌کشم رو کربلا

 

درد دل‌های شما دو هم زبون رو شنیدم

من باچشمای خودم بقیع و مشهد رو دیدم

بهشت

از محرم، حرمی‌ دور و بر ماه کشید

از دو چشم من و تو تا حرمش راه کشید

 

در کویر من و تو روضه گرفت و آنگاه

آب شیرین حیات از دل این چاه کشید

ورود کاروان اهل بیت(ع) به شام

 

بفرمایید روضه، آدرس: دروازۀ ساعات

بعد از کوچۀ تنگ یهودی‌ها

تَه بازار شام سابق و امروز بازار حمیدیّه

گرفته مجلسی ارباب در کاخ یزیدیّه

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×