مشخصات شعر

شهر محنت

در ورود شام با شمر لعین

این چنین گفت «امّ‌کلثوم» حزین:

 

ما اسیران، عترت پیغمبریم

پرده ­پوشان حریم داوریم

 

خواهی ار ما را بری در شهر شام

از مسیری بر که نبْوَد ازدحام

 

بلکه کم‌تر گرد عترت، صف زنند

خنده و زخم زبان و کف زنند

 

آن جنایت­پیشه، آن خصم رسول

بر خلاف گفته‌ی دخت بتول،

 

داد خُبث طینت خود را نشان

بُرد از دروازه‌ی ساعاتشان

 

پشت آن دروازه، خلقی بی‌شمار

رخت نو پوشیده، دست و پا نگار

 

بهر استقبال با ساز و دهل

سنگشان در دست، جای دسته گل

 

ریختند از هر طرف زن‌های شام

آتش و خاکستر از بالای بام

 

 

شهر محنت

در ورود شام با شمر لعین

این چنین گفت «امّ‌کلثوم» حزین:

 

ما اسیران، عترت پیغمبریم

پرده ­پوشان حریم داوریم

 

خواهی ار ما را بری در شهر شام

از مسیری بر که نبْوَد ازدحام

 

بلکه کم‌تر گرد عترت، صف زنند

خنده و زخم زبان و کف زنند

 

آن جنایت­پیشه، آن خصم رسول

بر خلاف گفته‌ی دخت بتول،

 

داد خُبث طینت خود را نشان

بُرد از دروازه‌ی ساعاتشان

 

پشت آن دروازه، خلقی بی‌شمار

رخت نو پوشیده، دست و پا نگار

 

بهر استقبال با ساز و دهل

سنگشان در دست، جای دسته گل

 

ریختند از هر طرف زن‌های شام

آتش و خاکستر از بالای بام

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×