مشخصات شعر

احوال اهل‌بیت (ع)

چون شام گشت، آل پیمبر، مقامشان

از چاشت‌گاه کوفه بتر گشت، شامشان

 

از دُرد دَرد و زهر غم و شربت فراق

کرد آن ‌چه داشت، ساقی دوران، به جامشان

 

یک صبح و شامِ حشر، شفاعت بُوَد جزا

یک صبح تا به شام، عقوبت به شامشان

 

صید حرم به شام کشید آسمان چرا؟

اندیشه‌ای نداشت ز صید حرامشان

 

منزل، خرابه؛ فرش، زمین؛ سقف، آسمان

در شام شد ز کوفه فزون، احتشامشان

 

خوانْد اهل‌بیت را و سر شاه را یزید

در طشت زر نهاد، پی احترامشان

 

شد محشری به پا چو عیان گشت سر، بلی

طالع شد آفتاب قیامت، به شامشان

 

آن روز خلق، آل نبی را شناختند

کآورد آن لعین، به صف خاص و عامشان

 

بُد شامشان ز کوفه بتر، کوفه‌شان ز شام

ز احوال شام و کوفه شمارم کدامشان؟

 

کُشت و گرفت و بُرد و به تاراج داد و سوخت

مرد و زن و لباس و جهیز و خیامشان

 

با آن ‌چه کرد، کرد پشیمانی آشکار

صیدی نداشتند که می‌کرد رامشان

 

اندیشه‌ای ز جور و جفا، آن لعین نداشت

بودش سر ستیزه، قضا بیش از این نداشت

 

احوال اهل‌بیت (ع)

چون شام گشت، آل پیمبر، مقامشان

از چاشت‌گاه کوفه بتر گشت، شامشان

 

از دُرد دَرد و زهر غم و شربت فراق

کرد آن ‌چه داشت، ساقی دوران، به جامشان

 

یک صبح و شامِ حشر، شفاعت بُوَد جزا

یک صبح تا به شام، عقوبت به شامشان

 

صید حرم به شام کشید آسمان چرا؟

اندیشه‌ای نداشت ز صید حرامشان

 

منزل، خرابه؛ فرش، زمین؛ سقف، آسمان

در شام شد ز کوفه فزون، احتشامشان

 

خوانْد اهل‌بیت را و سر شاه را یزید

در طشت زر نهاد، پی احترامشان

 

شد محشری به پا چو عیان گشت سر، بلی

طالع شد آفتاب قیامت، به شامشان

 

آن روز خلق، آل نبی را شناختند

کآورد آن لعین، به صف خاص و عامشان

 

بُد شامشان ز کوفه بتر، کوفه‌شان ز شام

ز احوال شام و کوفه شمارم کدامشان؟

 

کُشت و گرفت و بُرد و به تاراج داد و سوخت

مرد و زن و لباس و جهیز و خیامشان

 

با آن ‌چه کرد، کرد پشیمانی آشکار

صیدی نداشتند که می‌کرد رامشان

 

اندیشه‌ای ز جور و جفا، آن لعین نداشت

بودش سر ستیزه، قضا بیش از این نداشت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×