مشخصات شعر

چشمه عشق

چشمه عشق که جوشید خدا لب تر کرد

بانی خلق جهان را نفس کوثر کرد

 

هرچه جوشید علی بود علی بود و خدا

نمک سفره این طایفه را حیدر کرد

 

جاری از دامن این چشمه فقط چشمه شده

چشمه‌هایی که زمین را زفلک برتر کرد

 

و خدا هرچه که جوشید از آن خیر کثیر

صورت و سیرت او را علی دیگر کرد

 

عالمی تشنه این طایفه چشمه شدند

کاش می‌شد زغبار رهشان لب تر کرد

 

بازهم هر دوجهان نیز گرفتار شده

دومین چشمه از آن چشمه پسردار شده

 

پسری که رخ او جلوه مولا دارد

پسری که نمک حضرت زهرا دارد

 

چوب گهواره چنان دست گرفته است ببین

به کفش باز عصا حضرت موسی دارد

 

به تماشای قدش زنده شود گورستان

این‌که در مهد قدی محشر کبری دارد

 

به غبار قدم پیر غلامش سوگند

نفس نوکر او بوی مسیحا دارد

 

آن‌چنان آینه حیدر کرار شده

کعبه بردارد اگر باز ترک جادارد

 

نام تو شد علی و یاد پدر بود حسین

نام تو نام پدر بود پسر بود حسین

 

خنده روی لبت زندگی مادر شد

لای لایی شبت هر نفس خواهر شد

 

هرکه پرسید که دختر شده یا اینکه پسر

همه گفتند که شیری چو یل خیبر شد

 

سیب سرخی و پدر هرچه تو را وصف نمود

نیمه‌ای حیدر یک نیمه تو کوثر شد

 

همه از هیبت عباسی تو میگویند

باز فرزند علی صاحب یک لشگر شد

 

زینت دوش ابالفضل رقیه است اگر

تن تو زینت آغوش علی‌اکبر شد

 

تو فقط گریه نکن هرچه که شد باز بخند

در غم را به دل مادر غمدیده ببند

 

چه قدر رخت برای تو خریدم پسرم

چه قدر نقشه برای تو کشیدم پسرم

 

رخت میلاد تو را تا به شب دامادی…

چه قدر پارچه پای تو برید م پسرم

 

لای لایی ششم خواب تو را می‌گیرد

این‌قدر خفتن با ناز ندیدم پسرم

 

کاش می‌شد که کمی زود زبان باز کنی

چه قدر کاش از این سینه شنیدم پسرم

 

نذر کردم که علمدار پدر باشی تو

علم و مشک برای تو خریدم پسرم

 

آن‌همه نقشه کشید و همگی رفت به باد

تا گذار پدرت برگذر غم افتاد

 

هرچه کردند نشد قطره آبی برسد

قطره آبی به لب خشک وکبابی برسد

 

هرچه کردند نشد گریه تو بند شود

کاش می‌شد که به چشمان تو خوابی برسد

 

پدرت برد که تا منت دشمن بکشد

خواست تا یک نفر از شر به ثوابی برسد

 

آن‌چنان دست پرش کرد عدو, هیچ‌کسی

این‌چنین حدس نمی‌زد که جوابی برسد

 

خون او را به فلک داد مبادا مردم

به سرلشگر نامرد عذابی برسد

 

چشمه عشق که جوشید خدا لب ترکرد

بانی مجلس ما را علی‌اصغر کرد

 

 

چشمه عشق

چشمه عشق که جوشید خدا لب تر کرد

بانی خلق جهان را نفس کوثر کرد

 

هرچه جوشید علی بود علی بود و خدا

نمک سفره این طایفه را حیدر کرد

 

جاری از دامن این چشمه فقط چشمه شده

چشمه‌هایی که زمین را زفلک برتر کرد

 

و خدا هرچه که جوشید از آن خیر کثیر

صورت و سیرت او را علی دیگر کرد

 

عالمی تشنه این طایفه چشمه شدند

کاش می‌شد زغبار رهشان لب تر کرد

 

بازهم هر دوجهان نیز گرفتار شده

دومین چشمه از آن چشمه پسردار شده

 

پسری که رخ او جلوه مولا دارد

پسری که نمک حضرت زهرا دارد

 

چوب گهواره چنان دست گرفته است ببین

به کفش باز عصا حضرت موسی دارد

 

به تماشای قدش زنده شود گورستان

این‌که در مهد قدی محشر کبری دارد

 

به غبار قدم پیر غلامش سوگند

نفس نوکر او بوی مسیحا دارد

 

آن‌چنان آینه حیدر کرار شده

کعبه بردارد اگر باز ترک جادارد

 

نام تو شد علی و یاد پدر بود حسین

نام تو نام پدر بود پسر بود حسین

 

خنده روی لبت زندگی مادر شد

لای لایی شبت هر نفس خواهر شد

 

هرکه پرسید که دختر شده یا اینکه پسر

همه گفتند که شیری چو یل خیبر شد

 

سیب سرخی و پدر هرچه تو را وصف نمود

نیمه‌ای حیدر یک نیمه تو کوثر شد

 

همه از هیبت عباسی تو میگویند

باز فرزند علی صاحب یک لشگر شد

 

زینت دوش ابالفضل رقیه است اگر

تن تو زینت آغوش علی‌اکبر شد

 

تو فقط گریه نکن هرچه که شد باز بخند

در غم را به دل مادر غمدیده ببند

 

چه قدر رخت برای تو خریدم پسرم

چه قدر نقشه برای تو کشیدم پسرم

 

رخت میلاد تو را تا به شب دامادی…

چه قدر پارچه پای تو برید م پسرم

 

لای لایی ششم خواب تو را می‌گیرد

این‌قدر خفتن با ناز ندیدم پسرم

 

کاش می‌شد که کمی زود زبان باز کنی

چه قدر کاش از این سینه شنیدم پسرم

 

نذر کردم که علمدار پدر باشی تو

علم و مشک برای تو خریدم پسرم

 

آن‌همه نقشه کشید و همگی رفت به باد

تا گذار پدرت برگذر غم افتاد

 

هرچه کردند نشد قطره آبی برسد

قطره آبی به لب خشک وکبابی برسد

 

هرچه کردند نشد گریه تو بند شود

کاش می‌شد که به چشمان تو خوابی برسد

 

پدرت برد که تا منت دشمن بکشد

خواست تا یک نفر از شر به ثوابی برسد

 

آن‌چنان دست پرش کرد عدو, هیچ‌کسی

این‌چنین حدس نمی‌زد که جوابی برسد

 

خون او را به فلک داد مبادا مردم

به سرلشگر نامرد عذابی برسد

 

چشمه عشق که جوشید خدا لب ترکرد

بانی مجلس ما را علی‌اصغر کرد

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×