مشخصات شعر

به نام نور، به نام مطهّر زهرا (س)

برای عرض ارادت به ساحت دریا

نشسته‌ام بنویسم به نام مادر، تا

خدا مرا بنویسد به پای نام شما

 

اگرچه کمتر از آنم که یاورم باشی

خدا به امر خودش خواست مادرم باشی

 

شبی که سیب خدا از درخت عرش افتاد

خدا به نور خدا هدیه‌ای منوّر داد

به اذن خالق یکتا، زمین، زمان، فریاد:

پیامبر! قدم فاطمه مبارک باد

 

قیام کرد زمین، نور منجلی آمد

دلیل خلقت پیغمبر و علی آمد

 

خدا نوشت: بگویید مهربان بانو

خدا که صاحب باغ است، باغبان بانو

قیامت است تمنّای این و آن، بانو

همیشه منبع الطاف بیکران! بانو!

 

اگر نفس بدهی، دست هم نمی‌خواهم

برای مدح تو گفتن، قلم نمی‌خواهم

 

عطای دست تو تفسیر کرده انسان را

بخاطر تو خدا وعده داده باران را

دعای نور تو تب‌دار کرده سلمان را

به باد داده دگر دودمان شیطان را

 

دعای نور بخوان، ما هم اهل ایرانیم

بخوان که ما همه ذریه‌های سلمانیم

 

دعا بخوان، پر جبریل را منوّر کن

کمی ملائکه را با خودت برابر کن

برای نافله، سجاده را معطر کن

خدا برای پیمبر نوشت: باور کن،

 

نگاه عرش به راز و نیاز فاطمه است

خلاصه نه، همۀ دین نماز فاطمه است

 

تمام قافله را وقف مرتضی کردی

همیشه شوهر خود را ز خود رضا کردی

و در جوار خدا، جار را دعا کردی

چه خوب دِین به همسایه را ادا کردی

 

هرآنچه را تو بخواهی، همان شود تقدیر

برای شیعۀ امروز هم قنوت بگیر

 

نظر به اینکه خدا بر شما نظر کرده

تو قبل خلقت آدم شدی نظرکرده

خدا وجود تو را منجی بشر کرده

علی کنار شما خستگی بِدَر کرده

 

غروب بود که خورشید تا سحر غم داشت

طلوع لحظۀ خندیدن تو را کم داشت

 

در آتشی که تمامیِّ خانه می‌سوزد

به جان خلق بیفتد، زمانه می‌سوزد

در آتشی که نشان، بی‌نشانه می‌سوزد

چرا قلم وسط شعله‌ها نمی‌سوزد؟

 

برای اینکه مزیّن به نام فاطمه است

و آتش از سرِ جبران، به کام فاطمه است

به نام نور، به نام مطهّر زهرا (س)

برای عرض ارادت به ساحت دریا

نشسته‌ام بنویسم به نام مادر، تا

خدا مرا بنویسد به پای نام شما

 

اگرچه کمتر از آنم که یاورم باشی

خدا به امر خودش خواست مادرم باشی

 

شبی که سیب خدا از درخت عرش افتاد

خدا به نور خدا هدیه‌ای منوّر داد

به اذن خالق یکتا، زمین، زمان، فریاد:

پیامبر! قدم فاطمه مبارک باد

 

قیام کرد زمین، نور منجلی آمد

دلیل خلقت پیغمبر و علی آمد

 

خدا نوشت: بگویید مهربان بانو

خدا که صاحب باغ است، باغبان بانو

قیامت است تمنّای این و آن، بانو

همیشه منبع الطاف بیکران! بانو!

 

اگر نفس بدهی، دست هم نمی‌خواهم

برای مدح تو گفتن، قلم نمی‌خواهم

 

عطای دست تو تفسیر کرده انسان را

بخاطر تو خدا وعده داده باران را

دعای نور تو تب‌دار کرده سلمان را

به باد داده دگر دودمان شیطان را

 

دعای نور بخوان، ما هم اهل ایرانیم

بخوان که ما همه ذریه‌های سلمانیم

 

دعا بخوان، پر جبریل را منوّر کن

کمی ملائکه را با خودت برابر کن

برای نافله، سجاده را معطر کن

خدا برای پیمبر نوشت: باور کن،

 

نگاه عرش به راز و نیاز فاطمه است

خلاصه نه، همۀ دین نماز فاطمه است

 

تمام قافله را وقف مرتضی کردی

همیشه شوهر خود را ز خود رضا کردی

و در جوار خدا، جار را دعا کردی

چه خوب دِین به همسایه را ادا کردی

 

هرآنچه را تو بخواهی، همان شود تقدیر

برای شیعۀ امروز هم قنوت بگیر

 

نظر به اینکه خدا بر شما نظر کرده

تو قبل خلقت آدم شدی نظرکرده

خدا وجود تو را منجی بشر کرده

علی کنار شما خستگی بِدَر کرده

 

غروب بود که خورشید تا سحر غم داشت

طلوع لحظۀ خندیدن تو را کم داشت

 

در آتشی که تمامیِّ خانه می‌سوزد

به جان خلق بیفتد، زمانه می‌سوزد

در آتشی که نشان، بی‌نشانه می‌سوزد

چرا قلم وسط شعله‌ها نمی‌سوزد؟

 

برای اینکه مزیّن به نام فاطمه است

و آتش از سرِ جبران، به کام فاطمه است

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×