دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عون بن عبدالله بن جعفر؛ فرزند حضرت زینب (س)

سلام باد به نور دو دیده‌ی زینب!

 گلى به باغ فضیلت دمیده‌ی زینب

 

سلیل جعفر طیّار و ابن عبدالله

 تبلورى ز صفات حمیده‌ی زینب

 

محضر سلیمان

ای فدای دل منوّرتان

ای به قربان چشم کوثرتان

 

وای بر حال جبرئیل، او را

گر برانید، روزی از درتان

گلدسته

اگر خواهرت اذن میدان ندارد

نمی‌خواهیش پای تو جان سپارد

 

در اینجا که وا غربتایت بلند است

دو گلدسته دارد برایت بیارد

ای کاش...

ای کاش توان بیشتر بود مرا

در راه تو بیش از این هنر بود مرا

 

جز این دو پسر نداشتم، شرمنده

ای کاش که هفتاد پسر بود مرا

 

دلیل سربلندی

در عالم عشق فارغ از خوف و خطر

هم دل بدهند هدیه هم سینه و سر

 

این است دلیل سربلندی در عشق

عباس دو دست داد و زینب دو پسر

یادگار جعفر

 

چون عقیله‌یْ دوده‌ی آل مناف

دخت زهرا، بانوی سرّ عفاف

 

مظهر بانوی کبرای حجیز

مریم او را دایه و هاجر، کنیز

ریزه‌ی الماس

زینب آمد دست طفلانش به دست

کز تواَم با آن‌چه‌ام در دست، هست

 

این دو از بهر فدا آماده‌اند

دو غلام تو، نه خواهر‌زاده‌اند

 

غیرت خورشید

 

نام نیکوشان «محمّد» بود و «عون»

مثلشان دیگر ندیده چشم کون

 

جدّ ایشان، جعفر طیّار بود

مام، دخت حیدر کرّار بود

 

دو هم‌رکاب

چون به «ذات‌العرق»، شه کردی نزول

یافت بر حضرت، یکی نامه وصول

 

نامه از عبداللَّه بن جعفر است

آن که بر زینب، گرامی‌شوهر است

 

 

کوکب ازهر

در شهادت، قرعه‌ی دیگر زدند

قرعه با نام بنی‌جعفر زدند

 

شد «محمّد» پور عبداللَّه بلند

تاخت در میدان جان‌بازی سمند

 

 

حقّ مادری

چون در صف مصاف ز الطاف داوری

شد نوبت قتال به سادات جعفری

 

زینب دو نوجوان عزیزش به پیش خوانْد

گفتا که بر شماست، مرا حقّ مادری

 

 

تیر نگاه

دو طفل من که بُوَد نورس و جوان، هر دو

به راه شوق تو گردیده جان‌فشان، هر دو

 

برای کشته شدن از تو اذن می‌خواهند

نثار خاک درت کرده نقد جان، هر دو

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×