دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دو هدیه

مادر به روی عاطفه‌اش چشم بسته است

مرز میان عشق و جنون را شکسته است

 

هی دست می‌کشد به سر و روی ماهشان

یعنی به بازگشتن‌شان دل نبسته است

سهم زینب (۲)

مادر نشسته سیر تماشایشان کند

هنگام رفتن است، مهیایشان کند

 

عون است یا محمّد؟ فرقی نمی‌کند

در اشک‌های بدرقه پیدایشان کند

سهم زینب (۱)

چه سخت بود زنی اشک را بخشکاند

صبوری‌اش جگر کوه را بلرزاند

 

در التهاب وداعی که بازگشت نداشت

زمین حادثه را دور سر بگرداند

ای مظهر صبر

ای مظهر صبر! مادرم من! خوبم

از عشق حسین سخت در آشوبم

 

اینجا که تمام لحظه‌ها دیوارند

دل را به در شهادتم می‌کوبم

دو سرو

این سهم مادرانۀ عشقی نجیب که

می‌پرورد به دامن خود عطر سیب که

 

روزی سبک، بچیند و با دست‌های خود

تقدیم سرخ ساحت پاک حبیب که

 

روزی عجیب

روز عجیبی است روزی عجیب

کبوتران تشنه از آب دوری می‌کنند

هدیۀ ناچیز من قبولت باد

سلام باد به اسطورۀ حیا زینب

یگانه آینۀ عصمت خدا زینب

 

شکوه صبر علی در قیام عاشورا

قوام قائمۀ عشق کربلا، زینب

دو لالۀ احمر

اینان کم از دو لالۀ احمر که نیستند

از یاوران خوب تو کمتر که نیستند

 

هر چند نور چشم من، اما عزیزتر

از حنجر بریدۀ اصغر که نیستند

باغبان خسته

او باغبان خستۀ گل‌های چیده است

اندازۀ تمام بشر داغ دیده است

 

از گریه‌هاش دشت پر از رود می‌شود

یک زن که از حوالی باران رسیده است

 

سهم تو

برگشته‌اند از سمت میدان

دلاورانی بی‌دست

دو بارانْ ضمیر

کدام دست بهار، تو را خزانی کرد؟

کدام شیر شبیه تو زندگانی کرد؟

 

تو کوه کاه نبودی که کم شوی در باد

تو شیرزن‌تر از آنی که خم شوی در باد

شکوفۀ باران

ببین پرندۀ دل را، کنار خورشید است

همان که خندۀ سرخش سرود امیّد است

 

بیا تمام توان را به تیغ بسپاریم

قدم در این سفر عاشقانه برداریم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×