دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شعشعۀ کبریا

جود خداوندی‌َ است در کف جودش شعشعۀ کبریاست ضوء وجودش

عرصۀ لاهوت شمّه‌ای ز حدودش هست حدودش ثُغور حیّ ودودش

یک حسین بن علی، ماه برادر دارد

باز هم اهل ولا بادۀ مستانه زدند

لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

با حسین از غم لا یوم کیومک می‌گفت

کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن

کامِ ما مستِ عسل یافتن از جامِ حسن

 

حسنی نیست لبی کز لب لعلَش نَمکَد

صد و ده بار نمک گیر شده کامِ حسن

شیعۀ حیدر و مدیون امام حسنم

می‌نویسم جگر حیدر و زهرا آمد

آفتاب سحر حیدر و زهرا آمد

 

جلوه‌ای از هنر حیدر و زهرا آمد

اولین تاج سر حیدر و زهرا آمد

 

کیست این، فرزند وصل عادیات و کوثر است

سائلی که حلقۀ در را به وقتش می‌زند

دست صاحبخانه روزی سر به بختش می‌زند

 

ای گدا، بر حاتم این در سلیمان رو زده

نوح هم این آستان را بارها جارو زده

اوّل قمر طاها

دیشب گذری کردم از کوچۀ میخانه

دیدم همه مستان را دیوانۀ دیوانه

 

ساقیِ بلاجویان شاداب و لبِ خندان

می‌داد به سرمستان پیمانه به پیمانه

 

رطب سفرۀ مولا‌ آمد

خاکِ ‌این خانه زَرَش بیشتر است

لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است

 

کارِ ما دستِ کریمی باشد

که شلوغیِ سَرَش بیشتر است

 

سروران مثل تو ارباب ندیدند حسن!

سبط اکبر! به پیمبر چه شباهت داری

نکند‌ آمده‌ای قصد نبوت داری؟

 

بی سبب نیست که بر سجده می‌افتی هرشب

به روی شانۀ خود بار ‌امامت داری

مه به نیمه رسید، ماه زهرا دمید

ای به دل مؤتمن، مونس جان من

‌ آمدم با حسین،‌ آمدم با حسن

 

تو مرا میزبان، من تو را میهمان

تو مرا همنشین، من تو را هم زبان

حُسن

حسن حسن است که با حسین است

گر خود حسن است و یا حسین است

سفر به مدینه

این گدا سوی مدینه سفری می‌خواهد

تا بیاید حرمت راهبری می‌خواهد

 

زان نفس‌ها که بر آن شامی گستاخ زدی

دل بیچاره من هم اثری می‌خواهد

«جعده» و «رباب»

حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند

رد دو دست اباالفضل روی آب بماند

 

حسن شدی که سؤال غریب کیست در عالم

میان کوچه و گودال بی‌جواب بماند

 

حسین نیز غریب است اگر شبیه برادر

ولی بناست بقیع حسن خراب بماند

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×