دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نمایش عشق

عشق هر جا رود اثر دارد

ماجراها به زیر سر دارد

 

هر که باعشق رو به رو شد گفت:

عاشقی غالباً خطر دارد

 

فیض مدام

حرفی نزن از تشنگی، دریا رسیده

از بی پناهی‌ها مگو مأوا رسیده

 

پیغمبر آمد، خیر نازل شد از آن پس

فیض مدام از عالم بالا رسیده

سروران مثل تو ارباب ندیدند حسن!

سبط اکبر! به پیمبر چه شباهت داری

نکند‌ آمده‌ای قصد نبوت داری؟

 

بی سبب نیست که بر سجده می‌افتی هرشب

به روی شانۀ خود بار ‌امامت داری

کوتاه سروده
سر تا قدم حسین گل کاری شد

هربار که رفته، قدِ خم آورده

از علقمه دستان قلم آورده

 

سر تا قدم حسین گل کاری شد

بس لالۀ پرپر به حرم آورده

کوتاه سروده
هر تیر، گلی در بدنت کاشته است

اعضای تنت یکی یکی کاسته شد

از عرش صدای ناله برخاسته شد

 

هر تیر، گلی در بدنت کاشته است

گل بود به نیزه نیز آراسته شد!

کوتاه سروده
لا یوم کیومک

از سیلی شب سیاه شد صورت ماه

شاه دو جهان، هم نفسش شد دل چاه

 

آن طشت پر از خونِ جگر گشت ولی

لا یوم کیومک اباعبدالله

بعد شش گوشه دو تا گنبدتان دیدنی است

نهمین نوح رسیده است شود سرور شهر

با همین عمر کمش سایه شود بر سر شهر

 

نهمین نور دمیده است زمین بی تاب است

پسر حضرت ارباب، خودش ارباب است

هر شب به عشق کرببلا گریه می‌کنم

درسجده‌ها به جای دعا گریه می‌کنم

جای تمام نافله‌ها گریه می‌کنم

 

گفتی که "کشتۀ عبراتم" حسین جان

زین پس به جای نام شما گریه می‌کنم!

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×