دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مهیّای عراق

شد برون از مکّه، روز ترویه

با عیال و اهل بیت زاکیه

 

گفت راوی: دیدم آن سلطان راد

در حرم در نزد کعبه ایستاد

 

عرض حال

چند پرسی کیستم یا چیستم؟

هر چه‌ام ناخوانده مهمان نیستم

 

ای حریمت مأمن و ملجا مرا!

رحمتت آورده در این جا مرا

 

دریایی

بس که می‌سوزم ز داغت دل به دریا می‌زنم

تا رسم روزی به کویت سر به صحرا می‌زنم

 

تا کشی دستم به سر، خود را به هر سو می‌کشم

تا زنی پا بر سرم خود را به هر جا می‌زنم

 

پیراهن

از خدا اول برایت اذن پوشیدن گرفتم

بعد هر شب بین انگشتم نخ و سوزن گرفتم

 

سوزن مژگان می‌آمد با نخ اشکم برایت

از کنار بوریایی کهنه پیراهن گرفتم

خدا کند که بیاید

اگر که پیچ و خم روزگار بگذارد

اگر که سختی این انتظار بگذارد

 

هنوز هست سری تا که دست‌هایش را

به دست خاک قدم‌های یار بگذرد

زیارت اربعین

من باغبان باغ به آتش کشیده‌ام

 کاینک به باغ سوخته خود رسیده‌ام

 

تفسیر آیه‌هاى کبیر شهادتم

 تصویر لاله‌هاى به خون در تپیده‌ام

 

تکمیل شهادت

 

من راه قیام تو به اتمام رساندم

 برنامه‌ی خود را به سرانجام رساندم

 

آن عهد که بر عهده من بود، برادر!

 کوشیدم و با صبر به انجام رساندم

اربعین امام حسین (ع)

 

عمّه! این صحرا به چشمم آشنا آید همى

 زین بیابانم گمان کربلا آید همى

 

ساربانا! کاروان را اندکى آهسته ران

 تا نشان از کاروان‌سالار ما آید همى

زیارت سر و تن

 

ز نینواى تو رفتم، چو نی نوا کردم

 چنان که بادیه‌ها را چو نینوا کردم

 

به هر کجا که نشستم، گریستم ز غمت

 به هر طرف که دویدم، تو را صدا کردم

معتکف قبلۀ راز

 

اى شهیدى که به ایثار تو می‌نازم من!

 آمدم تا عَلَم عشق برافرازم من

 

آمدم با قد خم سایه کنم بر قبرت

 گر به جسم تو نشد سایه بیندازم من

معجز کلام

فریاد از آن دمی! که شهنشاه تشنه‌کام

شد از کنار جسم برادر، سوی خیام

 

پروانگان شمع حسینی ز خیمه‌ها

گِرد آمدند، جمله به پیرامُن امام

 

یادگار فاطمه

ماه شب از غبار غم زینبم گرفت

از داغم آفتاب، چو ماه شبم گرفت

 

چسبید کام من ز عطش، بر زبان من

راه سخن به گفتن هر مطلبم گرفت

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×