دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اشک حسرت

ز درد دل بگویم یا غم دلدار یا هر دو؟

ز جور خصم نالم یا فراق یار یا هر دو؟

 

به خون دل نمی‌دانم ز دامن گَرد غم شویم؟

برادر! یا به اشک دیده‌ی خون‌بار یا هر دو؟

 

 

سایۀ هما

 

داد آسمان به بادِ ستم، خانمان من

تا از کدام بادیه پرسی، نشانِ من

 

دور از تو، از تطاول گلچین روزگار

شد آشیانِ زاغ و زغن، گلستانِ من

زبان شعله

 

کربلا باقی ا‌ست، باید خیمه‌ای بر پا کنم

پرچمِ افتاده را از خاک و خون، بالا کنم

 

ماهتابم، کهکشانی از ستاره در پی‌َام

می‌روم تا چون قیامت، شام را رسوا کنم

مهمان

 

آنان که نشستند به بیت العبّاس

پیمان به تو بستند به بیت العبّاس

 

دل‌سوختگان سوز داغت عبّاس!

مهمان تو هستند به بیت العبّاس

به محضرت آمده‌ام

یک‌بار دگر به محضرت آمده‌ام

تا بوسه بریزم به درت آمده‌ام

 

عبّاس چو در عدد بُوَد باب حسین

از باب حسین در برت آمده‌ام

 

قرآن بخوان

اى سر که بُوَد بار غمت بر دوشم!

 زود است که داغ تو کند گل‌پوشم

 

بر خطبه‌ی من تو گوش کردى اکنون

 قرآن تو بخوان که من سراپا گوشم

 

بذر غم

 

بر بذر غمی که کاشتم می‌گریم

 چون چاره دگر نداشتم می‌گریم

 

بر گریه‌ی من اگر چه دشمن خندد

 بر سینه سرت گذاشتم می‌گریم

حضرت وهب

یا واهب العطایا! آمد وهب به سویت

 تا آبرو بگیرم از فیض آبرویت

 

یا دافع البلایا! افتاده در بلایم

 یا مُطلق الاُساری! گشتم اسیر مویت

 

 

سخت‌ترین داغ

 

از این وجود که من زنده باشم و تو نباشی

دگر چه سود که من زنده باشم و تو نباشی؟

 

کشم به هر نفسی آه و جای آه برآید

ز سینه دود که من زنده باشم و تو نباشی

ارجعی الی الفسطاط

سینه پُر داغ و پیکرم پُر درد

یک نفر مرد و این همه نامرد

 

زینبا! سوی خیمه‌ها برگرد

خواهرم! اِرجِعی الی الفُسطاط

 

اربعین

 

ای چاره ساز خلق که بی‌چاره‌ی توام!

یک اربعین گذشت که آواره‌ی توام

 

با اشک دانه دانه و با قلب چاک چاک

زوّار قبر پیکر صد پاره‌ی توام

 

اربعین حسینی

 

آورده‌ام به کوی تو جان دوباره را

جانی که دیده است غم بی‌شماره را

 

برخیز یا حسین! که زوّار خسته‌ات

بهر زیارت آمده دارالزّیاره را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×