دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ذاتاً

هر که مرا به روضۀ تو راه داده است

تاج محبت تو به فرقم نهاده است

 

از ابتدای خلقت حق در دو چشم ما

تصویری از عزای محرم فتاده است

زخم

دل، این غریب در به درم زخم خورده است

وین سینه از فراق حرم زخم خورده است

 

اینجا میان نالۀ مواج هیئتت

هر کس نشسته دور و برم زخم خورده است

روایت است

دمید ماه محرم که غرق آه شدیم

بسان طائر زخمی بی‌پناه شدیم

 

دوباره مضطر و غمگین، دوباره نالانیم

و در عزای حسین غریب، گریانیم

 

طیّ هفته

دیگر چه صحبتی‌ست میان من و شما

وقتی فکنده‌ام ز دلم پردۀ حیا

 

گاهی به صبح جمعه کنم جستجویتان

حتی به گریه گویمت آقا بیا بیا

ذکر گره‌گشا

در شب تو روشنایی اگر یافتی بگو

در غصه، آشنایی اگر یافتی بگو

 

در بزم ما اشاره کم از قیل و قال نیست

از ما تو هوی وهایی اگر یافتی بگو

مثل همیشه

دردم مداوا می‌کنی مثل همیشه

عقده ز دل وا می‌کنی مثل همیشه

 

آئینه زیبا می‌شود با یک نگاهت

دل را تو شیدا می‌کنی مثل همیشه

جمعه به جمعه

پنهان ز دیده‌هایی و پیدا نمی‌شوی

ای آخرین بهار! شکوفا نمی‌شوی؟

 

دل‌های ما سراچۀ هر چیز غیر توست

بیهوده نیست در دل ما جا نمی‌شوی

فیض دعا

مباد لحظه‌ای از یادتان جدا باشم

خدا کند همۀ عمر با شما باشم

 

مرا رها مکن از آستانه‌ات آقا

رضا مشو که ز درگاهِ تو جدا باشم

این سیب‌ها

تو را کشید درختی، درخت ریشه دواند

و بعد طرح دو تا سیب را به شاخه کشاند!

 

خدا کشید دو تا سیب را به شاخۀ تو

و بعد عطر خودش را به شاخه‌هات دواند

سهم امامت

نوشتن از تو برایم زیاد آسان نیست

که دست قاصدک من حریف توفان تو نیست

 

رهاست موی تو در باد و باد حیران است:

عجیب! پای تو بر قالی سلیمان نیست

خورشید محو سجدۀ طولانی تو بود

ای مظهر نجابت و اخلاص و سادگی

ای اسوۀ یگانگی و ایستادگی

 

عرش خدا ندیده به پای تواضعت

اینگونه ساده با نسب شاهزادگی

نامکررها

رصد شده­ است دلت در نگاهِ کوثرها

رصد شده ا­ست در آیینۀ پیمبرها

 

کلیم! نوح! محمد! مسیح! ابراهیم!

خلاصۀ دل پاک پیام­ آورها!

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×