دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دعوت شگفت

رنجی عظیم جان‌ و دلش را ملول کرد

حسی شبیه وحی، درونش حلول کرد

 

در نیمه‌راه طوف حرم دعوتی شنید

برخاست رنج راه و سفر را قبول کرد

بنویس

بنویس روی صفحه قلم، آه کربلا

آتش گرفت باز دلم، آه کربلا

 

دوری، شکستگی، دل پرخسته از همه

خیره به قاب عکس حرم، آه کربلا

بهانه

یک شب دلم بهانه کرب و بلا گرفت

قلبم شکست و دور و برش را خدا گرفت

 

پس پا شدم به نیت روضه، که ناگهان

دیدم بهشت آمد و دست مرا گرفت

حساب و کتاب

 خسته شدم، بریده‌ام آقا، شتاب کن

 یا انتخاب کن بخرم، یا جواب کن

 

 برگشتنم همان و فنا گشتنم همان

 هرچه پل است پشت سر من خراب کن

فردوس برین خانۀ عشاق حسین است

عمری است که ما دست به دامان حسینیم

در مجلس روضه همه مهمان حسینیم

 

چون عشق حسین بن علی راه نجات است

پس تا به ابد مست و پریشان حسینیم

 

خالی شده جهنّم و آتش فرو نشست

 

ما شیعه زاده‌ایم و هوادار حیدریم

تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم

 

عمّار یاسر، اَصبغ و سلمان و مالکیم

حُجر و کمیل و میثم تمّار حیدریم

گفتن ندارد

گفتن ندارد

کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد

 

نامرد مردم

حق علی و فاطمه خوردن ندارد

سرودۀ منتشر نشده‌ای از دکتر مهدیه الهی قمشه‌ای
کعبۀ دل‌ها

کربلا کعبۀ دل‌هاست، بیا تا برویم سرفرازی همه آنجاست، بیا تا برویم

کربلا وادی عشق است و اگر جان طلبد خون‌بهای تو مهیاست، بیا تا برویم

می‌برد جلوۀ معشوق، تو را تا درِ دوست آتش طور هویداست، بیا تا برویم

دلشوره

اینجا که آمدیم غم و غصّه پا گرفت

دلشوره‌ای عجیب، وجود مرا گرفت

 

حسّ غم جدایی این دشت لاله خیز

بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت

خدای عشق

نگو کفر است، چون این کاروان چندین خدا دارد

خداوند ادب، شاهنشه مهر و وفا دارد

 

علمداری که ساقی می‌شود بر سوزش دل‌ها

لقب باب‌الحوائج، غیرتی چون مرتضی دارد

عشق من، حسین

پیراهن سیاه تو دارم به تن حسین

روحی دمیده در تنم این پیرهن، حسین

 

با اشک و روضه شیر به من داده مادرم

تربت گذاشته پدرم در دهن، حسین

تو خوب، من بد

تا که خون در رگ است و جان به تنم

به عزیزت قسم که سینه زنم

 

آنکه از گاهواره تا مردن

دیده‌اش از غمت تر است، منم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×