دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سفر نزدیک است

لحظۀ پر زدن ما به نظر نزدیک است

راه عرش از دل صحرا چقدر نزدیک است

 

در دل خیمه بیایید همه جمع شوید

همه را سیر ببینم که سفر نزدیک است

 

خلیل آل علی

عزیز فاطمه! بر کربلا خوش آمده‌ای

خلیل آل علی! بر منا خوش آمده‌ای

 

هنوز کعبه ز هجران تو سیه پوش است

شکوه مروه، صفای صفا، خوش آمده‌ای

 

بحر طویل ورودیه

کاروان آمده از راه، پر از ماه

چنان که طرفی در قرق جون و حبیب است و بریر است

و در آن سو طرفی در قرق نافع و سعد است و زهیر است

نفس کرببلا زیر قدم‌های علی اکبر و عباس فرورفت

 

جمعند خانوادۀ زهرا کنار هم

عباس آمده است و علی اکبر آمده است

وقتی رباب هست، علی اصغر آمده است

 

جمعند خانوادۀ زهرا کنار هم

اینجا برادری است که با خواهر آمده است

 

بر هنر عشق اضافه می‌شود امروز

علت این حج ناتمام، بزرگ است

از طرفی هم سپاه شام، بزرگ است

بغض فرو خوردۀ امام، بزرگ است

 

بوی جدایی

این زمین داغ به دل می‌دهد، آخر برویم

در من آشوب شده، جان برادر برویم

 

خاک اینجا چقدر بوی جدایی دارد

زینت دوش نبی! جان پیمبر برویم

 

خورشید من

تا باد به موی سرت افتاد، دلم ریخت

تا اشک ز چشم ترت افتاد، دلم ریخت

 

امروز میان تو و حر بن ریاحی

تا صحبتی از مادرت افتاد، دلم ریخت

 

می‌رسد عاقبت روضۀ ارباب، به سر

شده این جمله جواب: چه خبر کرب و بلا ؟

«صاحب کرب و بلا آمده در کرب و بلا»

از مدینه سفر عشق، شد آغاز ولی

آمده حکم، که پایان سفر کرب و بلا

 

دشت خار

چه صحنه‌ها که در این دشت خار می‌‌بینم

چه روی داده که دائم غبار می‌‌بینم

 

چه روی داده از آن لحظه‌ای که آمده‌ایم

تو را به غصه و ماتم دچار می‌‌بینم

 

من به این دشت بلا حس عجیبی دارم

ای به زینب دل و دلدار، بیا برگردیم

پسر حیدر کرار، بیا برگردیم

 

تا رسیدیم به اینجا، به دلم بد آمد

پسر فاطمه این بار بیا برگردیم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×