دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ابر نوبهاری

چه لیلا؟ خود یکى مجنون اکبر

چه اکبر؟ خود یکى جان، پاى تا سر

 

کجا مادر چو او فرزند زاید؟

که در صد قرن، چون آن مه نیاید

 

آخر ذبیح

 

مقتل شهزاده عبدالله را

بشْنو و برکش به گردون، آه را

 

کودکی خورشیدوَش، طفلی صبیح

در ره سلطان دین، آخر‌ذبیح

 

آوای رجز

 

باز سینای دلم را طورهاست

باز در نای وجودم، شورهاست

 

کیست کاین‌سان در تکلّم با من است؟

با من است این یار پنهان، یا من است؟

صدق و یقین

چون حبیب بن مظاهر شد خبر

از غریبیّ شه جنّ و بشر

 

پس ز کوفه کرد عزم نینوا

کرد آهنگ دیار کربلا

 

کشتۀ نماز

آب فرات! موج مزن، پیش روی من

رفتیم و مانْد بر دل تو، آرزوی من

 

آب فرات! در شکن پیچ و تاب تو

افتاده عکسِ موجِ پریشانِ موی من

 

قیمت جان

نایاب شد چو در حرم بوتراب، آب

شد قلب کودکان همه از التهاب، آب

 

ورد زبان خیل عزیزان بوتراب

بودی در آن زمین به دو صد اضطراب، آب

 

خدا کند...!

 

خدا کند نرود امشب و سحر نشود!

که روز ما ز شب تار، تیره‌تر نشود

 

چه فتنه‌ها که به دنبال این سحر نبُوَد!

خدا کند نرود امشب و سحر نشود!

سقّای طفلان

چرا ای غرق خون! از خاک صحرا برنمی‌خیزی؟

حسین آمد به بالینت، تو از جا برنمی‌خیزی؟

 

نماز ظهر را با هم ادا کردیم در مقتل

بُوَد وقت نماز عصر، آیا برنمی‌خیزی؟

 

امیر دلیر

 

میان ماه بنی‌هاشم و مه تابان

تفاوت است ز حدّ وجوب تا امکان

 

مه سپهر شود گاه بدر و گاه هلال

ولی نمی‌رسد این بدر را دمی نقصان

تفسیر عشق

شه‌سوار مُلک دل، سقّا و پرچم‌گیر عشق

ماه برج هاشمی، زیبا‌ترین تعبیر عشق

 

کِلک نقّاش ازل نازم! که این صورت نگاشت

آفرین بر کِلک و بر نقّاش و بر تصویر عشق!

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×