دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
انگشتری

او فاتحِ بدر و رایت خیبری است

خوب و بدِ خلق را خودش مشتری است

 

بردار! که در رکوع یا در گودال

تنها صلۀ تو کوفه، انگشتری است

معنی سیراب، عذاب الیم

بی لب تو آب، سراب عظیم

معنی سیراب، عذاب الیم

 

آمده نفرین کند این خاک را

با کمر خم‌شده آب رحیم

نگاه روشن

 

خورشید را به سجده می‌اندازد، برق نگاه روشن دیدارت

دریا به خواب رفته و می‌بیند، چشمان پرستارۀ بیدارت

 

امشب چراغ‌ها همه خاموشند، پایان قصه را تو روایت کن

باید که دید دایره سهم کیست، باران عشق خورده به پرگارت

کوتاه سروده
لب‌های کویر

حق دارد اگر ز خلق دامن چیده است

                از داغ عزیزی ست اگر خشکیده است                 

                 بیهوده ترک نخورده لب‌های کویر             

                 لب‌های حسین بن علی را دیده است              

کوتاه سروده
خطبه خوان پنجم

خوب است که دریای تلاطم باشی

در بی کسیِ بقیعِ خود گم باشی

 

هر چند که دومین محمد هستی

زیباست که خطبه‌خوانِ پنجم باشی

به پای دست تو سوگند می‌خورد دریا

بیار معجزه تا کفر ایل برخیزد

زجمع قوم درنگ طویل برخیزد

 

عصای دست خودت را بزن به نیل، مگر

شفا بگیرد و موج علیل برخیزد

ترانۀ پاک اذان

 

اگر چه غربت از این آسمان نخواهد رفت

بدون اذن تو تیر از کمان نخواهد رفت

 

همین که ظهر شود، گوش‌ها به‌ سوی لبی

به‌جز ترانۀ پاک اذان نخواهد رفت

زبان حال حضرت زینب (س)
داغ عطش

بانگ ترتیلی که روی نیزه‌ها پیچیده است بند بند مصحفی در بوریا پیچیده است از حرم داغ عطش چون خیمۀ ابری کبود دود آه تشنگان را تا کجا پیچیده است؟  

کوتاه سروده
خطبۀ عاشورا

از کامِ خودت فشانده‌ای دریا را

بی دستی و تشنه‌کامی سقا را

 

تو شاهدِ ماجرای غربت هستی

این بار بخوان خطبۀ عاشورا را 

از زبان حضرت ابوالفضل (ع) خطاب به حضرت زهرا (س)
قلم به دست گرفتم...

قلم به دست گرفتم که از تو دم بزنم

قلم به دست گرفتم تو را قلم بزنم

 

قلم به دست گرفتم، دو دست من قلم است

قلم به دست گرفتم، قلم همین علم است

به‌ جای نخل از این بیشه بال می‌روید

به جای دست تو از شانه بال می‌روید

به یاد تو غزلی در خیال می‌روید

 

از آن دمی که فتاده است دست تو در خاک

به‌ جای نخل از این بیشه بال می‌روید

 

ربـاب! با گـل نـشکــفـتـه‌ات وداعی کن

برای ماندن تو آسمان چه طوفانی است

و ابر از غم خشکی چقدر بارانی است

 

تـرک تـرک لـب تـو آب را طـلـب می‌کرد

و پاسخش همه تدبیرهای شیطانی است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×