دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا

چشم دلم به سمت حرم باز می‌شود

با یک سلام، صبح من آغاز می‌شود

 

پر می‌کشد دلم به هوای طواف تو

وقتی که لحظه، لحظۀ پرواز می‌شود

 

قفل دلم شکسته کنار در حرم

از مرقدت دری به جنان باز می‌شود

بانوی من جواز زیارت به دست توست

وقتی دلم کنار ضریح تو جا گرفت نوری ز فیض کوثر بی انتها گرفت یادم نمی‌رود که ز الطاف مرقدت هر بار قلب مردۀ من هم شفا گرفت شد پای بوس خاک در آستانه‌ات تا از کرامت حرم تو صفا گرفت  

شعر حمیدرضا برقعی به مناسبت ولادت حضرت معصومه (س)
همسایه

همسایه، سایه‌ات به سرم مستدام باد

لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

 

وقتی انیس لحظۀ تنهایی‌ام تویی

تنها دلیل اینکه من اینجایی‌ام تویی

نور نوشید، اسیر شبِ انکار نماند

آینه در پس زنگار گرفتار نماند نور نوشید، اسیر شبِ انکار نماند همۀ عمر اگر نفس به او فرمان داد زیر دست منِ خودکامه‌اش این بار نماند  

بغض انارینۀ ۲

خورشید که شد تجزیه، ترکیب ندارد

نوری است به هم ریخته، ترتیب ندارد

 

گودال پر از بغض انارینۀ سرخی است

این سرخ معطر شده را سیب ندارد

 

قهرمان صبر

آفتاب آسمان مجد و رحمت زینب است

حامی توحید و قرآن و ولایت زینب است

 

درّ دریای فضیلت، عنصر شرم و عفاف

قهرمان عرصۀ صبر و شهامت زینب است

کوتاه سروده
امام کوچک

این دشت پُر از نگاهِ بی‌شرم و حیاست

هر چند به قولِ عمه، این غم زیباست

در زیرِ شکنجه کودکی می‌خندید!

این مرد امامِ کوچکِ کرب و بلاست

اضافه کن تو به نهج البلاغه خطبۀ عشق

بخوان برای خدا خطبه‌ات شنیدنی است و این حماسه به دست تو آفریدنی است بتاب بر شب این شهر یخ زده خورشید بگو که ماه تو بر نیزه نیز دیدنی است  

کوتاه سروده
فریاد "قَد إنکَسَرتَ ظَهری" برخاست

 

 دل پـیـرهــن مشـکـی خـود را پوشیـد

                اشک از در و دیوار زمین می جوشید

 

                                                                    فریاد "قَد إنکَسَرتَ ظَهری" برخاست

                                                                    وقـتی که عـمـو جام شهـادت نوشـیـد

 

شهادت امام جواد

قدمش ناگهان شتاب گرفت

طرفش رفت و ظرف آب گرفت

آب را بر روی زمین تا ریخت

در همان لحظه قلب زهرا ریخت

ده بند عاشورایی

عاشورا غنیمت نیست قیمت است

قیمت آب و آبرو

در پریشانی پرنده و سنگباران سایه‌ها

تقدیم به حضرت ابوالفضل (ع)
یک چمن گل‌های سرخ

کاش می‌گشتم فدای دست تو

تا نمی‌دیدم عزای دست تو

 

خیمه‌های ظهر عاشورا هنوز

تکیه دارد بر عصای دست تو

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×