دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ارث حضرت آدم

شادی برای تو، غم عالم برای من

از ماه‌های سال، محرم برای من

 

آوای آسمانی داوود مال تو

خاموشی مقدس مریم برای من

 

برات کربلا

از تربت تو عسل، شفا می‌گیرد

با نام تو اوفتاده، پا می‌گیرد

 

خورشید، تب آلوده می‌آید هرصبح

از توس، برات کربلا می‌گیرد

 

خورشید به خون تپیده

در وسعت شب سپیده‌‌ای آه کشید

خورشید به خون تپیـده‌ای آه کشید

 

آن لحظه که زینب به اسارت می‌رفت

بـر نیـزه ســر بریـده‌ای آه کشید

 

شمشیر غیرت

با آنکه رؤیای شهادت در سرم دارم

آیینه‌ای در دل ز صبر مادرم دارم

 

من عون هستم، عون ـ خواهرزاده‌ی نورم ـ

غم‌نامۀ خورشیدها را در برم دارم

کوتاه سروده
پیام سرمدی

از بادیه بانگ احمدی می‌شنوم

بر نیزه پیام سرمدی می‌شنوم

 

گفتند که بوی سیب، اما انگار

من بوی گل محمدی می‌شنوم

کوتاه سروده
لب‌های کویر

حق دارد اگر ز خلق دامن چیده است

                از داغ عزیزی ست اگر خشکیده است                 

                 بیهوده ترک نخورده لب‌های کویر             

                 لب‌های حسین بن علی را دیده است              

شب عاشورا
دل گواهی می‌دهد امشب شب قدر است

چنان اسفند می سوزد به صحرا ریگ ها فردا

چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا

 

تمام دشت را زینب به خون آغشته می‌بیند

مگر باران خون می‌بارد از عرش خدا فردا

ما را ببر دوباره خدایا به کربلا

 

امشب که محشری شده بر پا به کربلا

ما را ببر دوباره خدایا به کربلا

 

هر سوی دشت روضۀ سربسته‌ای ست باز

هر گوشه هیئتی است شگفتا به کربلا

شاهی ولی غریب‌ترین شاه عالمی

شاه منی که مونس هر سال و هر دمی

شاهی ولی غریب‌ترین شاه عالمی

 

باران اشک، اذن ورود حریم توست

در هر کویر علت باران نم‌نمی

 

حیرت نکن از اینکه خرابم مقابلت

آخر همان که از ته دل دوست دارمی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×