دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
صد و چهارده سوره

صد و چهارده سوره را آیه آیه

بخوان صوت و لحنت غریب و حزین است

 

بخوان بر سر نیزه بر دوش طوفان

که تفسیر چشم تو عین الیقین است

ترکیب بند علی اکبر (ع)

عشقت میان سینۀ من پا گرفته شکر خدا که چشم تو ما را گرفته

 

دریاب دل‌ها را تو با گوشه نگاهی  حالا که کارعاشقی بالا گرفته

شبه پیغمبر

چو در سر داشت شور خالق اکبر علی اکبر

 به میدان شهادت گشت روی آور علی اکبر

 

چو دشمن دید سرو قامت و بدر جمالش را

 گواهی داد باشد شبه  بیغمبر علی اکبر

این تکه‌های گم شده راز رشیدی است

با آسمان قسمت بکن بال وپرت را بردار از روی زمین چشم ترت را

این تکه‌های گمشده راز رشیدی ست یعنی تصور کن علی اکبرت را  

خاک بر سر دنیا

حاشا که باز مثل تو پیدا شود علی بعد از تو خاک برسر دنیا شود علی از این درخت پر ثمر اصلا بعید نیست یا مصطفی شود ثمرش یا شود علی

ناگهان پسر افتاد

به پیش چشم پدر ناگهان پسر افتاد

همین که خورد پسر بر زمین پدر افتاد

 

رسید هلهله و خندهها به گوش حسین

میان معرکه آقا به دردسر افتاد

نفس‌های واپسین

شبی به عرش گره زد خدا زمینش را، سپرد دست زمین اسوۀ یقینش را 

سرود شعر سپیدی برای آمدنت، به دست عشق رها کرد سرزمینش را 

گذاشت آینه‌ای روبروی پیغمبر، کشید از دل وجان قد و قامتی محشر 

به جای خون به رگت آیه آیه قرآن ریخت، چکاند روی لبت صوت دلنشینش را 

 

قدت شبیه قامت سقا شده، ببین!

چشمی که بسته‌ای به رخم وا نمی‌شود  یعنی عمو برای تو بابا نمی‌شود  ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن  عمه حریف گریۀ زن‌ها نمی‌شود   

احلی من العسل

شبیه بارش فریادها با ذکر «یا رب»ها

عطش می‌ریخت بر روی زمین از خشکی لب‌ها

 

زمین می‌سوخت در تب، عاشقان در تاب بی تابی

تماشایی است طرز سوختن در تابها، تبها

 

 

گلستان پرپر

اگرچه گلستان تو پرپر است جهان از نگاه تو زیباتر است جهان از نگاه تو صبحی زلال که پاشیده از حنجر اصغر است  

مرگ در کامم عموجان از عسل شیرین‌تر است

این پسر در عرصۀ ایثار بر یاران سر است آنکه سرداران عالم را امام و سرور است

 

قاسم لب تشنه آن سرباز کوچک آن شهید قبله حاجات عشاق شکسته ساغر است

صّل علی حر!

سد کرده‌ای از کینه چرا راه مرا حر؟!

از جان من امروز چه می‌خواهی یا حر!

 

هر بار کسی آمد و پیکی ز بلا داشت

این بار چه آورده‌ای از معرکه، ها! حر!

 

در دست تو شمشیر نمی‌بینم انگار

بی اسب و سلاح آمده‌ای جانب ما، حر!

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×