دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دخترت را ببر که خسته شده

آمدی با سر آمدی، چه کنم؟

بین تشت زر آمدی، چه کنم؟

 

هر دو دستم شکسته، اما تو

با دو چشم تر آمدی؟ چه کنم؟

 

رخ زهرا نما دارد رقیه

بنال ‌ای دل، نوا دارد رقیه

به هر دردی دوا دارد رقیه

 

مرض او را ز پا انداخت، امّا

مریضان را شفا دارد رقیه

 

یا رب ز دست صیاد، این صید را رها کن

ای وای بر یتیمی، قلبش شکسته باشد

‎در گوشۀ خرابه، تنها نشسته باشد

 

‎یا رب ز دست صیاد، این صید را رها کن

‎تا جان به سینه دارد، از دام رسته باشد

 

رد پای مشترک

پدر هرجا که بودی یا نبودی، مثل هم بودیم

به صورت در سپیدی، در کبودی، مثل هم بودیم

 

تو از بالای نی، من از فراز ناقه افتادم

صعودش جای خود، در هر فرودی مثل هم بودیم

 

خرابه بالشش خشته

تو وقتی اومدی گفتم

که تقصیر دل من بود

تو که دیدی بابات خوابه

چه وقت گریه کردن بود؟

 

بیشتر شرمندۀ چشم ربابم ‌ای پدر

تا نفهمد هیچکس، ناچار بازی می‌‌کنم

بین سرها، بین این نیزار بازی می‌‌کنم

 

تا نبینم بیشتر شرمندگی عمه را

روزها با بچه‌ها بسیار بازی می‌‌کنم

 

بوسه از روی ماه

بوسه از روی ماه می‌گیرم

زیر نورش پناه می‌گیرم

 

چشمم از بس ضعیف و کم سو شد

راه را اشتباه می‌گیرم

 

هم فاطمه هم زینب است و هم رقیه است

تاب و تبم، ذکر لبم هر دم رقیه است

زیباترین نام در این عالم رقیه است

 

از فتنه‌های این زمانه در امانم

تا آن زمان که محور دینم رقیه است

 

گل نیلوفر

پدر جان! کوثرت را می‌‌شناسی؟

گل نیلوفرت را می‌‌شناسی؟

 

نگاهی کن به حال و روزم امشب

ببینم دخترت را می‌‌شناسی؟

 

از زبان حضرت رباب به حضرت علی اصغر (ع)

مگه من مادر چندتا پسرم که کشتنت؟

قربون دندونای شیریت برم که کشتنت

 

هنوزم بعضی شبا خواب می‌بینم شیر می‌خوری

هنوزم نمی‌شینه تو باورم که کشتنت

 

او، ما

ﺍﻭ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﺭﻭﯼ ﺣﺮﻑ ﺣﻖ ﺧﻮﯾﺶ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ﺗﻦ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﻭﺭ ﻧﺎﮐﺴﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﻓﺮﯾﺐ ﺯﺭﻕ ﻭ ﺑﺮﻕ ﺩﻫﺮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ

شکوه رزم

یک تن شکوه رزم تورا شایگان نگفت شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت! هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو، جز ناله‌های العطشت، داستان نگفت!

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×