مشخصات شعر

یا رب ز دست صیاد، این صید را رها کن

ای وای بر یتیمی، قلبش شکسته باشد

‎در گوشۀ خرابه، تنها نشسته باشد

 

‎یا رب ز دست صیاد این صید را رها کن

‎تا جان به سینه دارد، از دام رسته باشد

 

‎روی پدر ندیده، دنبال سر دویده

‎من عاشقی ندیدم، اینگونه خسته باشد

 

‎داغی به سینه دارد، میل مدینه دارد

‎ای کاش راه رفتن، خولی نبسته باشد

 

‎هرگز نداشت باور، آن دلبر دلاور

‎پیمان آشنایی، با او گسسته باشد

 

‎آخر غمش سر آمد، تا در طبق سر آمد

‎پر زد چو بلبلی که، از لانه جسته باشد

 

‎شد خیره بر عزیزش، چشمان اشکریزش

‎گفتا چنین زیارت، ما را خجسته باشد

 

‎بابا اگر نثار، راهت گلی ندارم

‎در بازوانم عکس، گل دسته دسته باشد

 

‎بابا کدام ظالم، سر از تنت بریده

‎یا رب به حق عباس، دستش شکسته باشد

 

یا رب ز دست صیاد، این صید را رها کن

ای وای بر یتیمی، قلبش شکسته باشد

‎در گوشۀ خرابه، تنها نشسته باشد

 

‎یا رب ز دست صیاد این صید را رها کن

‎تا جان به سینه دارد، از دام رسته باشد

 

‎روی پدر ندیده، دنبال سر دویده

‎من عاشقی ندیدم، اینگونه خسته باشد

 

‎داغی به سینه دارد، میل مدینه دارد

‎ای کاش راه رفتن، خولی نبسته باشد

 

‎هرگز نداشت باور، آن دلبر دلاور

‎پیمان آشنایی، با او گسسته باشد

 

‎آخر غمش سر آمد، تا در طبق سر آمد

‎پر زد چو بلبلی که، از لانه جسته باشد

 

‎شد خیره بر عزیزش، چشمان اشکریزش

‎گفتا چنین زیارت، ما را خجسته باشد

 

‎بابا اگر نثار، راهت گلی ندارم

‎در بازوانم عکس، گل دسته دسته باشد

 

‎بابا کدام ظالم، سر از تنت بریده

‎یا رب به حق عباس، دستش شکسته باشد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×