مشخصات شعر

رخ زهرا نما دارد رقیه

بنال ‌ای دل، نوا دارد رقیه

به هر دردی دوا دارد رقیه

 

مرض او را ز پا انداخت، امّا

مریضان را شفا دارد رقیه

 

سه ساله کودک و این اوج عزّت؟

مدال مرحبا دارد رقیه

 

بیا یا فاطمه اندر خرابه

عزای بی ریا دارد رقیه

 

بدور از دیدۀ بیگانه امشب

سخن با آشنا دارد رقیه

 

ز دست ساربان و زجر و خولی

به بابا شکوه‌ها دارد رقیه

 

ز خونین چهره می‌بوسید و می‌‌گفت

غم بی انتها دارد رقیه

 

بیا ‌ای یار پیشانی شکسته

که با مهمان صفا دارد رقیه

 

چه با جا آمدی ‌ای جان جانان

ببین جا در کجا دارد رقیه

 

از آن روزی که افتادی به مقتل

دل پر ماجرا دارد رقیه

 

دلم در قتلگاه و جسمم اینجاست

وطن در کربلا دارد رقیه

 

بمیرم از چه لب‌هایت کبود است

بگو محشر به پا دارد رقیه

 

پدر بر چهره‌ام یک دم نظر کن

رخ زهرا نما دارد رقیه

 

به جرم عاشقی جان بر لب آمد

شکایت زاشقیا دارد رقیه

 

خدا خواهد اگر، می‌‌میرم امشب

که هر شب این دعا دارد رقیه

 

رخ زهرا نما دارد رقیه

بنال ‌ای دل، نوا دارد رقیه

به هر دردی دوا دارد رقیه

 

مرض او را ز پا انداخت، امّا

مریضان را شفا دارد رقیه

 

سه ساله کودک و این اوج عزّت؟

مدال مرحبا دارد رقیه

 

بیا یا فاطمه اندر خرابه

عزای بی ریا دارد رقیه

 

بدور از دیدۀ بیگانه امشب

سخن با آشنا دارد رقیه

 

ز دست ساربان و زجر و خولی

به بابا شکوه‌ها دارد رقیه

 

ز خونین چهره می‌بوسید و می‌‌گفت

غم بی انتها دارد رقیه

 

بیا ‌ای یار پیشانی شکسته

که با مهمان صفا دارد رقیه

 

چه با جا آمدی ‌ای جان جانان

ببین جا در کجا دارد رقیه

 

از آن روزی که افتادی به مقتل

دل پر ماجرا دارد رقیه

 

دلم در قتلگاه و جسمم اینجاست

وطن در کربلا دارد رقیه

 

بمیرم از چه لب‌هایت کبود است

بگو محشر به پا دارد رقیه

 

پدر بر چهره‌ام یک دم نظر کن

رخ زهرا نما دارد رقیه

 

به جرم عاشقی جان بر لب آمد

شکایت زاشقیا دارد رقیه

 

خدا خواهد اگر، می‌‌میرم امشب

که هر شب این دعا دارد رقیه

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×