دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مراعات

آورده‌ام در شهرتان خاکسترم را

آیات باقیمانده‌ی بال و پرم را

 

آورده‌ام کوچه‌های نامسلمان

مؤمن‌ترین فریادهای حنجرم را

محلّه بالا

آفتابید و من غبارمتان

مثل گردی که بیقرارمتان

 

اتفاقی اسیرتان نشدم

روزگاری است که دچارمتان

کاروان

خاک این دشت سربلند شده

روی پایش اگر بلند شده

 

کاروانی ز دور می‌آید

آه از هر جگر بلند شده

زیارت اربعین

من باغبان باغ به آتش کشیده‌ام

 کاینک به باغ سوخته خود رسیده‌ام

 

تفسیر آیه‌هاى کبیر شهادتم

 تصویر لاله‌هاى به خون در تپیده‌ام

 

تکمیل شهادت

 

من راه قیام تو به اتمام رساندم

 برنامه‌ی خود را به سرانجام رساندم

 

آن عهد که بر عهده من بود، برادر!

 کوشیدم و با صبر به انجام رساندم

زیارت سر و تن

 

ز نینواى تو رفتم، چو نی نوا کردم

 چنان که بادیه‌ها را چو نینوا کردم

 

به هر کجا که نشستم، گریستم ز غمت

 به هر طرف که دویدم، تو را صدا کردم

معتکف قبلۀ راز

 

اى شهیدى که به ایثار تو می‌نازم من!

 آمدم تا عَلَم عشق برافرازم من

 

آمدم با قد خم سایه کنم بر قبرت

 گر به جسم تو نشد سایه بیندازم من

یاس کبود

اى کربلا! به قافله‌ی کربلا ببین

 حال مسافران به درد آشنا ببین

 

ما زائران خون خداییم، کربلا!

 بر کاروان زائر خون خدا ببین

 

دُرّ پیروزى

ندارم از غم آن حالت که گویم حالت خود را

 پریشان‌تر شوم چون یاد آرم حسرت خود را

 

تو سرّ اللّهى و آگاهى از حالم ولى خواهم

 بیان سازم ز سوز دل، حدیث محنت خود را

 

 

آفتاب شام

آن جا که جشن و شادى و بزم شراب بود

یک چند دل در آتش سوزان، کباب بود

 

یک سو رباب چنگ به دل مى‌‏زدى ز غم

یک سو نواى دل‏کش چنگ و رباب بود

 

تجدید خاطرات

 

بگْذشت چون که روز سیه‏‌فام کربلا

شد آشکار، منظرۀ شام کربلا

 

کوس رحیل چون زده شد هم‌چو نفخ صور

افتاد لرزه باز بر اندام کربلا

ورود آل‌اللّه‏ به قتلگاه شهدا و خروج از کربلا

چون اسیران بلا از کربلا بستند بار

ناگهان افتادشان بر کشتگان دین، گذار

 

جسم پاک شاه را زینب، چو جان در بر کشید

پس زبان بگْشاد در شرح غم و بگْریست زار

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×