دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سرو قدا، همچو کمان می‌روی

شیرزن قافلۀ اهل بیت

عالمه‌ی عاقلۀ اهل بیت

 

خیز و بیاشوب شب شهر را

پر ز علی کن نفس دهر را

اشک هاجر

بر ابرهای حادثه همواره می‌رفت

بغض گلوگیری که سمت جاده می‌رفت

 

تا چکه چکه از عطش شد دامن آب

از دشت تا هر ناکجا آواره می‌رفت

یک بوسه

بر پشتِ من نشسته طرح سیاه خنجر

بی‌شک تحمل آن سخت است بی‌برادر

 

خورشید تاب ماندن در کربلا ندارد

چون کوفیان شکستند آیینه‌های باور

 

مونس زینب، امتداد حسین

از گُل یاس یاد باید کرد

یاد کوثر زیاد باید کرد

 

یاد کن اَختران مولا را

روضۀ دختران زهرا را

مانند زینب جای جایش خطبه خواندی

وقتی که عالم با وجودت آبرو داشت

باید برای بردن نامت وضو داشت

 

بیت علی یک عمر با تو رنگ و بو داشت

زهرا دمادم دیدنت را آرزو داشت

زخم انسان

ای بهار نینوا در فصل جوش

ای گل خون پیشۀ آتش‌فروش

 

گوییا خون بشارت بر تو ریخت

اشک زینب در اسارت بر تو ریخت

فاتح شام و کوفه کلثوم است

خواهر مجتبی چه مظلوم است

غربتش از عزاش معلوم است

روضه‌خوان امام معصوم است

فاتح شام و کوفه کلثوم است

 

به شأن و رتبۀ او غبطه می‌خورد مریم

نگاه آسیه‌ها محو درقداست اوست

حیا، ادب شدۀ مکتب نجابت اوست

 

به شأن و رتبۀ او غبطه می‌خورد مریم

دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست

ذرّه را جذبۀ خورشید قمر خواهد کرد

عاشقان را غم سر نیست که سر ناچیزست داغ این رنگ به سیمای جگر ناچیزست تیر این راه بر آیینه نشستن دارد سینه تا هست و دلی هست سپر ناچیزست

به بام عرش

به بام عرش رسانده خدا کمال تو را

به روی فرش نداده به کس جلال تو را

 

تو زینتی پدری را که غایت مردی‌ست

نزاده مادر دنیا زنی مثال تو را

ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند ششم

زینب تمام بار جهان را به دوش داشت

داغ کبوتران جوان را به دوش داشت

 

بغض هزار ابر سترون به شانه‌اش

اشک هزار رود روان را به دوش داشت

خواهرش باشی، ولیکن … آه! نشناسد تو را

غصه دارد ماه باشی، ماه نشناسد تو را

راه باشی و مسیر راه نشناسد تو را

 

سخت‌تر اینکه تو بشناسیش روی نیزه‌ها

خواهرش باشی، ولیکن … آه! نشناسد تو را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×