دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
احرام اشک

 

من کشته‌ی عشقم؛ به منایت سوگند!

 احرامى اشکم؛ به صفایت سوگند!

 

بیش از همه، اى قبله‌ی حاجات! حسین!

 محتاج توام؛ به خاک پایت سوگند!

 

الهى به حق‌باوران!

به اشک یتیمان! به آه فقیران!

 الهى به حق‌باوران! حق‌پذیران!

 

به حقّ على و محمّد! که ما را

 حسینى بدار و حسینى بمیران

 

مرام نوکری

 

اى نوکری‌ات مرام دیرینه‌ی من!

 تابیده ز خاکسترت آیینه‌ی من

 

روى تو و نام تو همیشه است؛ حسین!

 در دیده‌ی من، ایده‌ی من، سینه‌ی من

آب

 

ای گشته ز کامت آب، ناکام، حسین!

با نام تو آب گشته ادغام، حسین!

 

اى شیعه که آب خنکى می‌نوشى!

 کن یاد لبش که داده پیغام، حسین

مهمان حسین

 

من گرد نشسته روى دامان توام

 هر جا که روم حسین! مهمان توام

 

کشتند تو را تشنه‌لب، اى خون خدا!

 من سوخته‌ی آن لب عطشان توام

آفتاب

اى ماه! در آفتاب کشتند تو را

 از بغض ابوتراب کشتند تو را

 

سوزد دل خواهرت که لب‌تشنه، حسین!

 در بین دو نهر آب کشتند تو را

 

 

غلام حسین

روزى که حسین دست کس می‌گیرد

 دست دو جهان به یک نفس می‌گیرد

 

گر قدر غلامی‌اش ندانیم، بدان

 درّى که به ما سپرده، پس می‌گیرد

 

بانوى خمیده قامت

 

 

آن گاه که در بستر خون، خفت حسین

 لبّیک زد و جواب بشْنفت حسین

 

بانوى خمیده قامتى را دیدند

 می‌زد به سر و سینه و می‌گفت: حسین

کشتى عشق

 

وقتى که گناه، پشت بشکست از حر

 احسان حسین، نقش حر بست از حر

 

یک جلوه ز آقایى مولا این جاست

 حر راه از او گرفت و او دست از حر

 

عطر مدینه

قاسم که تنش ز زخم‌ها پُر شده بود

 خالى ز خودىّ و از خدا پُر شده بود

 

زهرا به زیارتش مگر می‌آمد

 کز عطر مدینه کربلا پُر شده بود

 

گل مجتبى

 

این پیک خدا بُوَد، جوابش بدهید

 ماه است، پناه ز آفتابش بدهید

 

اى سنگ‌دلان کوفه و شام و عراق!

 قاسم گل مجتبى است، آبش بدهید

 

بادا ز نظر دور!

این ماه که از پرده برون تافته است

 با موى بلندش دل و جان بافته است

 

بادا ز نظر دور! که این پور حسن

 در دامن حُسن پرورش یافته است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×