دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ماه بنی هاشم

 

عبّاس! که پای تا به سر توحیدی

نومید ز آب و بر جهان، امّیدی

 

خوانند تو را ماه بنی‌هاشم لیک

در دیده‌ی ما خوب‌تر از خورشیدی

داغ گل یاس

 

آن گل که صفا ز رنگ و بویش پیداست

سوز عطش از نای گلویش پیداست

 

از داغ گل یاس، شکسته کمرش

آثار شکستگی ز رویش پیداست

به محضرت آمده‌ام

یک‌بار دگر به محضرت آمده‌ام

تا بوسه بریزم به درت آمده‌ام

 

عبّاس چو در عدد بُوَد باب حسین

از باب حسین در برت آمده‌ام

 

نور بصر فاطمه‌

 

یا اباالفضل! تو نور بصر فاطمه‌ای

کعبه‌ی عشق جهان در حرم علقمه‌ای

 

ساقی تشنه لبان! تشنه لب آب چرا؟

کودکان منتظر آب و تو در خواب چرا؟

قیامت عشق

در عشق، علامتى به جز زینب نیست

 در صبر، قیامتى به جز زینب نیست

 

آن جامه‌ی عصمتى که زهرا پوشید

 زیبنده‌ی قامتى به جز زینب نیست

 

 

اتمام خلوص

 

زینب که خلوص را به اتمام رساند

 جان داد و وفا را به سرانجام رساند

 

از خون حسین بن على کمتر نیست

 سودى که ز صبر خود به اسلام رساند

صبر حماسه‌ساز

بر اشک جگرگداز زینب صلوات

 بر صبر حماسه‌ساز زینب صلوات

 

فرمود حسین: در نمازم کن یاد

 بر ذکر شب و نماز زینب صلوات

 

 

سفینه النّجاه دگر

 

زینب که على با جلوات دگرى است

 زهراى بتول در حیات دگرى است

 

از عشق حسین و فیض هم‌صحبتی‌اش

 او نیز سفینه النّجاه دگرى است

رشتۀ کائنات

اى دست خدا و فوق هر دست! على!

 اى رشته‌ی کائنات در دست! على!

 

دست من و دامنت که امروز تو را

 قنداقه‌ی زینب است در دست على!

منطق کوبنده

بر چهرۀ تابنده‌ی زینب صلوات

 بر منطق کوبنده‌ی زینب صلوات

 

در گریه به رخسار حسینش خندید

 بر گریه و بر خنده‌ی زینب صلوات

 

میراث محمّد (ص)

 

زینب که صفا به ملّت و مکتب داد

 در مکتبِ داد، جلوه بر مذهب داد

 

میراث محمّد که به زهراش رسید

 زهرا همه را به دخترش زینب داد

شریک الحسین

 

اى دخت على که مادر غم‌هایى!

 پرورده‌ی دست عصمت کبرایى

 

جز آن که «شریکه الحسینى»، همه جا

 زینب! تو حسینِ بعد عاشورایى

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×