دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
راه کمال

شبیه زلف شما روز و حال ما شده است

ببین چقدر پریشان خیال ما شده است

 

خراب بی تو شدیم و نشد که برخیزیم

خراب‌تر چقدر ماه و سال ما شده است

بند هشتم

اى نگاهت ز کیمیا بهتر!

 خاک راهت ز توتیا بهتر!

 

زخم مهر تو خوش‌تر از مرهم

 درد عشق تو از دوا بهتر

 

 

حسین بحر کرم

 

هر کسى در پى گم‌گشته‌ی ما می‌گردد

دل، جدا می‌رود و دیده، جدا می‌گردد

 

بر سر راه، چو فطرس به حریم کرمش

دل هر جایى ما، در همه جا می‌گردد

 

رایت حق

از کف ما علم نمی‌افتد

تا نگردد قلم نمی‌افتد

 

گر علم‌دار را بیفتد دست

باز هم این علم نمی‌افتد

 

عرض حال

چند پرسی کیستم یا چیستم؟

هر چه‌ام ناخوانده مهمان نیستم

 

ای حریمت مأمن و ملجا مرا!

رحمتت آورده در این جا مرا

 

پرستش

دل من به یاد آرد، چو شهید نینوا را

به ندای سوگواری، ببرد ز نی، نوا را

 

ره و رسم آشنایی، به خدا! حسین داند

که هم آشنا شناسد، ره و رسم آشنا را

 

عجب است

آن دل که ورا غم نپذیرد، عجب است

 عاشق که از او جدا بمیرد، عجب است

 

ما عبد حسینیم و چنین آقایى

 گر دست غلام خود نگیرد، عجب است

 

 

مکتب بندگى

 

یزدان که تو را بنده خود کرده، حسین!

 با مهر تو هر چه هست پرورده، حسین!

 

در مکتب بندگىّ و جان‌بازى و عشق

 غیر از تو کسى بیست نیاورده، حسین!

 

ذرّه و آفتاب

 

من ذرّه و محو آفتابم کردند

 در زمرۀ عاشقان، حسابم کردند

 

با این همه زشتى‌ام، ندانم ز چه رو

 بر نوکرى تو انتخابم کردند

به هواى تو پریدن

مرغ تو و در دام تپیدن سخت است

 نتوان به هواى تو پریدن سخت است

 

هر بنده به وصل کوى مولاش خوش است

 عبد تو و کربلا ندیدن سخت است

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×