دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شش گوشه

اى خرمن فیض و ماسوا خوشه‌ی تو!

 در راه طلب خدا بُوَد توشه‌ی تو

 

در هر طرف از چهار گوشه‌یْ دل ما

 نقشى بُوَد از مزار شش‌گوشه‌ی تو

 

دریاست حسین

عالم همه قطره‌اند و دریاست حسین

 مردم همه بنده‌اند و مولاست حسین

 

ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش

 از بس که کرم دارد و آقاست حسین

 

وعدۀ بهشت

 

لطف حسین ما را تنها نمی‌گذارد

گر خلق واگذارند، او وا نمی‌گذارد

 

او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم

مولا به کام غرقاب ما را نمی‌گذارد

دوستی حسین

 

گر نیست غیر حال فکاری مرا حسین!

جز با غم تو نیست قراری مرا حسین!

 

عبد تو و گدای تو و نوکر توام

گر جزو شیعیان نشماری مرا حسین!

ریاضُ المناقب

ز جوش سبزه و گل، کرده ابرِ فصلِ بهار

بساطِ مخملِ گلْ دوز، پهن، در گلزار

 

هوای باغ، جلو ریز می‏‌بَرَد دل را

شود به باد، چو بوی گلِ پیاده، سوار

 

حاجت شکسته‌دل

 

کلیم اگر دعا کند، بی‌تو دعا نمی‌شود

مسیح اگر دوا دهد، بی‌تو دوا نمی‌شود

 

اگر جدایی اوفتد، میان جسم و جان من

قسم به جان تو! دلم، از تو جدا نمی‌شود

آتش غیرت

عنقای قاف را هوس آشیانه بود

غوغای نینوا همه در ره بهانه بود

 

جایی که خورده بود می، ‌آن‌ جا نهاد سر

دُردی‌کشی که مست شراب شبانه بود

 

 

عطر بهشت

شناخت هر که تو را جز خدا بجوید؟ نه

به غیر راه تو راهی دگر بپوید؟ نه

 

اسیر عشق تو آزاد‌ی‌اش در این بند است

شکسته از غم تو مومیا بجوید؟ نه

 

خون‌بها

 

ای توتیای دیدۀ جان، خاک‌ پای تو!

عالم، رهین منّت بی‌انتهای تو

 

حجّاج راه کعبه گرفتند و عاشقان

دارند هم چنان، هوس کربلای تو

اشک جگر‌سوز

دارم شرر به سینه چو نی از نوای تو

ای جان فدای نغمۀ درد‌آشنای تو!

 

هر شب میان اشک جگر‌سوز تا سحر

خواهم وصال کوی تو را از خدای تو

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×