دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به خدا یک سفر کرببلا کم دارم

چند وقتی ست سحر روضۀ نم نم دارم روی هر شاخۀ پلکم گل شبنم دارم

سال‌ها از غم هجران تو بر سر زده‌ام این روالی ست که در روضه دمادم دارم

 

عطر یاس سرخ

بوی سیب سرخ دارد می‌وزد در کربلا

خاک هم از آسمان دل می‌برد در کربلا

 

یک نفر که جای دستش بال در آورده است

بیخود از خود دور گنبد می‌پرد در کربلا

زیارتت همه ایام سال پر فیض است

دلم گرفته به عشق تو پر شب جمعه

به سمت کرب و بلا رفته هر شب جمعه

 

دگر مرا بطلب محضرت که بنشینم

دم ضریح شما تا سحر شب جمعه

کلاغ سیاه

منی که محرّما گریه کن روضه می‌شم

منی که پیرهن سیامو زهرا می‌دوزه برام

دفتر خاطراتم تو حسرت یه کربلاست

به خدا گناه دارم، دلت نمی سوزه برام؟

دست عشاق گرفتی و حرم بردی

نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد! به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد!

 

بود همواره امیدم که مرا می‌خواهی من همانم که نشستم به امیدی، باشد!

ربنا آتنا امام حسین

مروه زینب، صفا امام حسین

کعبۀ بی منا، امام حسین

 

هست ذکر قنوت هر شب من

ربنا آتنا امام حسین

در کرب و بلا قاعدۀ شعر به هم ریخت

بر تشنه محال است که آبی نفرستند

از ساغرشان جرعۀ شرابی نفرستند

 

بین دو حرم هروله کردیم محال است

از چشمۀ زمزم می ‌‌نابی نفرستند

آرزو

در لیله الرغائب محتاج نور عینیم

عمری است خانه زاد ارباب عالمینیم

 

گفتند اگر که حاجت دارید وقتش آمد

گفتیم بی قرار شش گوشۀ حسینیم

 

دریای وصف

باید غزل با یاد رویش پا بگیرد هر مصرعى با عشق او معنا بگیرد

 

در محفل شعر قشنگ چشم‌هایش هر شاعرى باید بیاید جا بگیرد

فطرسم، آمده‌ام تا بشوم جبرائیل

ذکر خیر تو شد و فطرست اینجا آمد نوکری گفت حسین، حال دلم جا آمد

باز هم بوی خوش تربت اعلی آمد رفت در دست تو این دست که بالا آمد باز در حق گرفتار محبت کردی آمدم نه تو مرا سوی خودت آوردی

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×