دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دست همت بر سر شاه و گدا دارد حسین

جعد مشکین طرۀ عنبرگشا دارد حسین  حُسن یکتا را ببین زلف دو تا دارد حسین 

شورش امکان اگر طرح محیط  دهر ریخت  بر دو عالم سایۀ بال هما دارد حسین 

عزم وضو کرده به خون گلو

زهرۀ منظومۀ زهرا حسین

کشتۀ افتاده به صحرا حسین

 

دست صبا زلف تو را شانه کرد

بر سر نی خندۀ مستانه کرد

دست تو کلید حل مشکل‌­ها شد

دریای دلت راهی ساحل­‌ها شد

دست تو کلید حل مشکل‌­ها شد

 

پرواز به آزادگی­­‌ات می‌بالد

عشقت سند سلامت دل‌­ها شد

 

ترجمان تمام خوبی‌ها

 

ای امام خجستۀ پیروز، سورۀ خــون ، حقیقت زیبا!

از قیام تو می‌توان گفتن، تـا هنوز و همیشۀ دنیا

 

از قیام تو می‌توان گفتن، نامکرر به هر زبان امروز

ترجمان فصیح خون تـو، ترجمان تمام خوبی‌ها

در برکۀ دستان تو شد آب گرفتار

ای در شب چشمان تو مهتاب گرفتار      

دریا شده بعد از تو به گرداب گرفتار

 

گیرایی می از نفس شعله‌ور توست         

در هرم لب توست می ناب گرفتار

کاروان خورشید می‌پاشید

آسمان آهسته می‌بارید بغضی ساده را کاروان خورشید می‌پاشید عرض جاده را

صوت قرآن غریبی دشت را پر کرده بود بر فراز نیزه می‌بردند قرآن زاده را

تقدیم به حضرت علی‌اکبر «ع»
در آتش اشتیاق تو سوخته­‌اند

آشفته و تب‌دار و برافروخته‌­اند

در آتش اشتیاق تو سوخته­‌اند

 

امروز فرشته­‌ها به گنجینۀ عرش

از خون خروشان تو اندوخته‌­اند

یک کاروان خسته به دیدارت آمده است

دستی بکش به موی پریشان ابرها

ای تشنگیت حسرت پنهان ابرها

 

در آن غروب تشنه، زلال نگاه تو

آبی نزد به آتش دامان ابرها

 

حالا هنوز موقع مغرب به یاد تو

جاری است خون ز چاک گریبان ابرها

 

دُبّ اکبر

ابری شد باز دیده­‌ای تر دارد

در سینه ستاره­‌های بی‌سر دارد

 

شب­‌های محرم آسمان آشفته­ است

انگار هزار، دُبّ اکبر دارد

شن می‌خورند بی تو و گندم نمی‌خورند

لب‌های تشنۀ تو چرا جم نمی‌خورند

از آب چشمه‌های ترنم نمی‌خورند

 

بر قایق طلایی لبخندها سوار

دیگر نمی‌شوند و تلاطم نمی‌خورند

دست به خون ­نشسته

یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند

برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند

 

می­‌خواست خدا کتاب عاشورا را

با دست به خون ­نشسته شیرازه کند

این ضریح شش گوشه، حج پاکبازان است

چشمه چشمه می‌جوشد خون اطهرت اینجا  کور می‌کند شب را زخم خنجرت اینجا

چشمه چشمه می‌جوشد از دل زمین هر شب خون اصغرت آن جا،  خون اکبرت اینجا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×