دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نفس آخرم

نفس آخرم رسیده ولی

نرسد بر سرم اباالفضلم

 

حیف دیگر مرا نمی‌خواند

مادرم! مادرم! اباالفضلم

شهیدپرور

تا مهر فلک صدرنشین خواهد بود

تا ماه و ستاره و زمین خواهد بود

 

در جمع شهیدپروران اوج سخن

از فاطمۀ ام بنین خواهد بود

ناب‌ترین توشه

ای خرمن احساس پر از خوشۀ تو

ای صبر و وفا ناب‌ترین توشۀ تو

 

گفتی که مخوانید مرا ام بنین

قربان غم چار جگرگوشۀ تو

دل سنگ آب شد

کردند غروب چار قرص ماهت

از دیده ستاره می‌چکد در راهت

 

اول به مدینه ناله‌ات آتش زد

آخر دل سنگ آب شد ز آهت

چهار باغ

در حیرتم از چهار باغی که توراست

از پرتو چار چلچراغی که توراست

 

ای مادر نور، لاله‌ای غیر از تو

بر سینه نداشت چار داغی که توراست

روح بهار

تو فاطمه‌ای، فاطمه‌واری به خدا

تو عاطفه‌ای، آینه‌داری به خدا

 

با آنکه چهار فصل تو پاییزی است

سر سبزتر از روح بهاری به خدا

کعبۀ عشق

با امّ بنین آینۀ جان گل کرد

باغ ادب و بهار عرفان گل کرد

 

او کعبۀ عشق بود و در دامانش

یک باره چهار رکنِ ایمان گل کرد

دنبالۀ کربلا

غم، سازِ دل حجازی‌ات شد مادر

هنگامۀ سرفرازی‌ات شد مادر

 

دنبالۀ کربلای من، خاک بقیع

میدان حماسه‌سازی‌ات شد مادر

مادر

سردار وجود بر تو همسر گوید

دامان تو را شهیدپرور گوید

 

ای امّ بنین بس است در اوصافت

این نکته که زینب به تو مادر گوید

دیروز و امروز

ای ام بنین که فاطمه بودت نام

از ما به تو و چار شهید تو سلام

 

دیروز کنار چار فرزند علی

امروز کنار تربت چار امام

 

به یاد کربلایت

برای غصه‌هایت گریه کردی

به یاد کربلایت گریه کردی

 

نه بهر ساقی لشگر، برای

حسین سر جدایت گریه کردی

بیت‌الاحزان

صد شکن از غم نشیند بر جبین

گر بگویم شرحی از امّ‌البنین

 

ای ز داغت داغدار افلاکیان

همنوا با نالۀ تو خاکیان

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×