دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ام ادب

ای فلک یک مه و سپهر سه اختر

شیر خدا را خجسته همدم و همسر

 

فاطمه دوم بهشت ولایت

یار علی، نایب بتول مطهّر

 

حضرت امّ البنین سلام‌الله‌علیهاوعلی‌اولادها

       

دیده‌ای از اشکْ تر دارم، تماشا کردنی

دو صدف، صدها گهر دارم، تماشا کردنی

 

«فاطمه»، «امّ بنین»، «لاتَدْعُوِنّی»، آه! آه!

واژه‌هایی در نظر دارم، تماشا کردنی

گنج معرفت

       

به گلزار ولایت، یاس دارم

به گنج معرفت، الماس دارم

برای یاری فرزند زهرا

خدا را شاکرم، «عبّاس» دارم

قیمت

آن روز که آمدند و دیدند مرا

با قیمت عشقشان خریدند مرا

 

دیدند که در وجود من عباس است

از بهر حسین آفریدند مرا

فاطمۀ دومین

با نور استجابت و ایمان عجین شدی

وقتی که با ولی خدا همنشین شدی

 

عطر بهشت در نفست موج می‌زند

حالا دگر تو بانوی خلد برین شدی

مادر ِماه

 

آنقدر از آب خواندی تا دل سنگ آب شد

با نوای روضه‌ات عرش خدا بی تاب شد

 

مادر ماهی و در دریای اشک افتاده‌ای

نه غلط گفتم، که ماه از اشک تو غرقاب شد

شمشاد

از آن سرو علی بنیاد صد حیف

از آن قامت، از آن شمشاد صد حیف

 

دو دستی که عصای پیری‌ام بود

خداوندا ز تن افتاد، صد حیف

نگاهی تار

دو چشمم تا بر آن دلدار افتاد

نگاهم بر نگاهی تار افتاد

 

به من می‌گفت زینب در قفایش

سرت از نیزه‌ها صد بار افتاد

پاییز

بهارم را چه‌سان پاییز کردند

دلم را از غمت لبریز کردند

 

سرت ای کاش روی نیزه می‌ماند

تو را از مرکبی آویز کردند

شنیدم شرح بازوی تو از مشک

شنیدم شرح بازوی تو از مشک

حدیث چشم و ابروی تو از مشک

 

مگر از سینه‌اش خون تو می‌ریخت

هنوزم می‌رسد بوی تو از مشک

نیستان

نه تنها زخم قوّت گیر خوردی

نه تنها از دو سو شمشیر خوردی

 

مرا می‌گوید این مشک پر از زخم

ز هر سو صد نیستان تیر خوردی

دو بازویت گسستند

ز هم انبوه گیسویت گسستند

دو بازویت، دو بازویت گسستند

 

از آنجایی که من بوسیده بودم

بمیرم، طاق ابرویت گسستند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×