دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
وجه خداپرست

 

سلام باد به روح «بُریر»! اِبن خُضیر

که دوست‌دار «شَبَر» بود و جان‌نثار «شُبیر»

 

شجاع و زاهد و آزاده، «سیّد القُرّاء»

حیات او همه خیر و ممات او همه خیر

زندگی و مرگ

سلام ما به «سعید»! آن چو نام خود مسعود

که پیکِ نامۀ «مسلم» به نزد مولا بود

 

به شهرتِ حنفی بود و در شب عاشور

پی دفاع حریمِ ولایت، این بسرود:

 

حبیب ومحبوب

 

حسین در صف هیجا، چو در نماز آمد

«حبیب»، پیش بلایش به پیشواز آمد

 

ز سینه ساخت سپر، تا امام عاشورا

پی نماز به درگاه بی‌نیاز آمد

فروغ نگاه

شُکوه عشق به هر جا که سایه افرازد

به قدر سایه‌نشینانِ خویش می‌نازد

 

دلیل قافلۀ عشق چیست؟ نام حسین

به هر کجا که برافروخت، شورش اندازد

 

فروغ صدق

سلام باد به جون! آن که روح والا داشت

نشان عشق و ارادت ز پنج مولا داشت

 

شد از نگاه ابوذر، مس وجودش زر

فروغ صدق و سعادت، در او تجلّی داشت

 

دست‌خطّ رضایت

سلام باد به حر! بر یقین و ایمانش!

که میزبانِ شهادت، نمود مهمانش

 

برای آمدنش انتظار داشت، حسین

که دیده بود وِرا در شمار یارانش

 

زادۀ آزاد

سلام باد به عبداللَّه از نژاد خلیل!

که بود زاده‌ی آزادِ مسلم بن عقیل

 

جوان هاشمی وجان‌نثار فاطمیان

که شد سیادت او با شهادتش، تکمیل

 

وقت دفاع

سلام ما به جوانی که مُسلمش، پدر است!

به جلوه، منزلتِ آن پدر از این پسر است

 

در آسمان بنی‌هاشم، او ستارۀ عشق

ز دودمان عقیل و در آن صدف، گهر است

 

عطر بهشت

شناخت هر که تو را جز خدا بجوید؟ نه

به غیر راه تو راهی دگر بپوید؟ نه

 

اسیر عشق تو آزاد‌ی‌اش در این بند است

شکسته از غم تو مومیا بجوید؟ نه

 

تاج افتخار

مهر تو را به عالم امکان نمی‌دهم

این گنج پُر بهاست، من ارزان نمی‌دهم

 

گر انتخاب جنّت و کویت به من دهند

کوی تو را به جنّت و رضوان نمی‌دهم

 

تمجید ملائک

سلام ما به شهیدی! که عشق، زنده از اوست

کسی که خون خدایش دویده در رگ و پوست

 

سلام ذات خدا و‌آن‌ چه آفریده خدا

بر او! که آبروی عالمی ز خون گلوست

 

افطار

ای مرهم زخم دل و غم‌خوار پدر!

هم غم‌خور مادریّ و هم یار پدر

 

در لیلۀ قدر آخر عمر علی

شد مهر تو، سفره‌دار افطار پدر

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×