دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اى شمشیرها

اگر دین رسول الله جدّم

 نگردد راست جز با کشتن من

 

پس اى شمشیرها! من را بگیرید

 فرو بارید بر جان و تن من

 

لطف حق

از مهر حسین، لطف حق می‌جویم

 وز اشک غمش بار گنه می‌شویم

 

مدحش ز بیان مصطفى می‌گویم

 فرمود: حسین از من و من از اویم

 

ذرّه و آفتاب

 

من ذرّه و محو آفتابم کردند

 در زمرۀ عاشقان، حسابم کردند

 

با این همه زشتى‌ام، ندانم ز چه رو

 بر نوکرى تو انتخابم کردند

به هواى تو پریدن

مرغ تو و در دام تپیدن سخت است

 نتوان به هواى تو پریدن سخت است

 

هر بنده به وصل کوى مولاش خوش است

 عبد تو و کربلا ندیدن سخت است

 

 

نماز در حرم

در پاى حسین، سر فشاندن چه خوش است!

 وز خاک درش بوسه ستاندن چه خوش است!

 

یک روز وضو گرفتن از آب فرات

 وندر حرمش نماز خواندن چه خوش است!

 

مخزن کبریا

ای شمر! ببین کجا نشستی

بر مخزن کبریا نشستی

 

بردار تو پای چکمه‌دارت

زین سینه که از جفا نشستی

 

خوشه

باز آمده‌ام از کرمت خوشه بگیرم

بهر سفر آخرتم، توشه بگیرم

 

سیراب شود تا جگر سوخته‌ام باز

یک بوسه از آن مرقد شش گوشه بگیرم

 

 

ناخدا

تا خدا در عالم امکان، خدایى می‌کند

 کشتى دین را حسینش ناخدایى می‌کند

 

گویى از گردونۀ هستى به دور افتاده است

 هر که از دربار او فکر جدایى می‌کند

 

شش گوشه

اى خرمن فیض و ماسوا خوشه‌ی تو!

 در راه طلب خدا بُوَد توشه‌ی تو

 

در هر طرف از چهار گوشه‌یْ دل ما

 نقشى بُوَد از مزار شش‌گوشه‌ی تو

 

سرمشق

 

آن کشته که دین زنده ز نامش باشد

 پاینده نماز از قیامش باشد

 

فرض است بر او گریه ولى اولی‌تر

 سرمشق گرفتن از مرامش باشد

دریاست حسین

عالم همه قطره‌اند و دریاست حسین

 مردم همه بنده‌اند و مولاست حسین

 

ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش

 از بس که کرم دارد و آقاست حسین

 

شهادت اعضا

ما دیده‌ایم هر که به جایی رسیده است

غیر از علی، دل از همه عالم بریده است

 

ماییم و جبهه‌سایی درگاه اهل بیت

کز این در است هر که به جایی رسیده است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×