دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
جوشش خون شهیدان

 

اربعین آمد و خون شهدا می‌جوشد

 باز از خاک بلا، آب بقا می‌جوشد

 

اربعین آمد و شد داغ شهیدان تجدید

 خون به دل‌ها ز عزاى شهدا می‌جوشد

خواهر و قبر برادر

 

بازم هواى کوى تو بر سر فتاده است

 وز ماتمت به جان من اخگر فتاده است

 

عمرم گذشت و وصل تو ممکن نشد مرا

 دیدار ما مگر که به محشر فتاده است؟

اربعین

 

باز اشکم به دیده می‌آید

«بوى گل‌هاى چیده می‌آید»

 

باز از دور، بانگ قافله‌اى

 که به مقصد رسیده می‌آید

زیارت سر و تن

 

ز نینواى تو رفتم، چو نی نوا کردم

 چنان که بادیه‌ها را چو نینوا کردم

 

به هر کجا که نشستم، گریستم ز غمت

 به هر طرف که دویدم، تو را صدا کردم

معتکف قبلۀ راز

 

اى شهیدى که به ایثار تو می‌نازم من!

 آمدم تا عَلَم عشق برافرازم من

 

آمدم با قد خم سایه کنم بر قبرت

 گر به جسم تو نشد سایه بیندازم من

یاس کبود

اى کربلا! به قافله‌ی کربلا ببین

 حال مسافران به درد آشنا ببین

 

ما زائران خون خداییم، کربلا!

 بر کاروان زائر خون خدا ببین

 

دُرّ پیروزى

ندارم از غم آن حالت که گویم حالت خود را

 پریشان‌تر شوم چون یاد آرم حسرت خود را

 

تو سرّ اللّهى و آگاهى از حالم ولى خواهم

 بیان سازم ز سوز دل، حدیث محنت خود را

 

 

دل خونین

دوباره اشک عزا جا به چشم ما کرده است

عزای آنکه مدینه بر او نوا کرده است

 

عزای آنکه به امّ‌البنین گرفت لقب

که او معامله‌ی عشق با خدا کرده است

شرار درد

کسی که غم به دلش کرده آشیانه منم

شرار درد به جانش کشد زبانه منم

 

کسی که در دل دریای غم فتاده و نیست

ره نجاتش از این بحر بی‌کرانه منم

ناله‌ای جانسوز

ناله‌ای جانسوز دل‌ها را پریشان می‌کند

کیست این غمدیده کز سوزدل افغان می‌کند

 

کیست این بانو سیه‌پوشی که هر روز از قریش

می‌رود اندر بقیع و ناله از جان می‌کند

ابوذر کربلا

 

بار دیگر بندبندم، نی شده

خونم اندر شیشه‌ی دل، می‌ شده

 

نی، نوای نینوایی می‌زند

سینه، ‌ساز کربلایی می‌زند

 

مهر فاطمه

در کربلا که موج زند، آب روی آب

از قحط آب گشته به پا های‌وهوی آب

 

در ساحل فرات که خود مَهرِ فاطمه است

دارند کودکان حسین، آرزوی آب

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×